raza - رضو
The entry is a dictionary list for the word raza - رضو
رضو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَضْ وْ ] (ع مص) غلبه کردن به
خشنودی. (تاج المصادر بیهقی). غلبه کردن
بر کسی در خشنودی. (از اقرب الموارد).
خشنودی. (تاج المصادر بیهقی). غلبه کردن
بر کسی در خشنودی. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) دهی از دهستان رودخانهٔ
بخش میناب شهرستان بندرعباس. سکنهٔ آن
۸۰۰ تن. آب آن از رودخانه. محصول عمدهٔ
آنجا خرما. مزارع بله، کرت، ده بریگان،
چرمان جزء این ده است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۸).
بخش میناب شهرستان بندرعباس. سکنهٔ آن
۸۰۰ تن. آب آن از رودخانه. محصول عمدهٔ
آنجا خرما. مزارع بله، کرت، ده بریگان،
چرمان جزء این ده است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ضُوْ ] (اِخ) دهی از دهستان کاخک
بخش جویمند حومهٔ شهرستان گناباد. سکنهٔ
آن ۲۵۲ تن. آب آن از قنات. محصول عمدهٔ
آنجا غلات و ابریشم و زعفران. صنایع دستی
زنان قالیچه بافی. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۹).
بخش جویمند حومهٔ شهرستان گناباد. سکنهٔ
آن ۲۵۲ تن. آب آن از قنات. محصول عمدهٔ
آنجا غلات و ابریشم و زعفران. صنایع دستی
زنان قالیچه بافی. (از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج ۹).