haya - حی
The entry is a dictionary list for the word haya - حی
حی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ی ی ] (ع اِ) زنده. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). مقابلِ میت. ج، احیا. (اقرب
الموارد) (منتهی الارب):
«مکن بدی تو و نیکی بکن» چرا فرمود
خدای، ما را گر ما نه حیّ و مختاریم؟
ناصرخسرو.
فروماندم از کشف ...
اقرب الموارد). مقابلِ میت. ج، احیا. (اقرب
الموارد) (منتهی الارب):
«مکن بدی تو و نیکی بکن» چرا فرمود
خدای، ما را گر ما نه حیّ و مختاریم؟
ناصرخسرو.
فروماندم از کشف ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ی ی ] (اِخ) نامی است از نامهای
خدای تعالی. زندهٔ همیشه.
(مهذب الاسماء): هو الحی الذی لایموت.
مدبر و غنی و صانع و مقدر و حی
همه بلفظ برآویخته ست ازو بیزار.
ناصرخسرو.
اول دفتر بنام ایزد دانا
صانع و ...
خدای تعالی. زندهٔ همیشه.
(مهذب الاسماء): هو الحی الذی لایموت.
مدبر و غنی و صانع و مقدر و حی
همه بلفظ برآویخته ست ازو بیزار.
ناصرخسرو.
اول دفتر بنام ایزد دانا
صانع و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام دیگر حرف «حاء»، یکی از
حروف الفبای عربی. (المعجم):
نان از حی حسیبک
در پیچ و جیم زیجک.بسحاق اطعمه.
حروف الفبای عربی. (المعجم):
نان از حی حسیبک
در پیچ و جیم زیجک.بسحاق اطعمه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) دهی است از دهستان نرینه
رود بخش قیدار شهرستان زنجان. ناحیه ای
است کوهستانی و سردسیری. دارای ۷۵۴ تن
سکنه است. از زرینه رود مشروب میشود.
محصولاتش غلات، بنشن و قلمستان. اهالی
به کشاورزی گذران میکنند. ...
رود بخش قیدار شهرستان زنجان. ناحیه ای
است کوهستانی و سردسیری. دارای ۷۵۴ تن
سکنه است. از زرینه رود مشروب میشود.
محصولاتش غلات، بنشن و قلمستان. اهالی
به کشاورزی گذران میکنند. ...
haya - حی other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.