یمانی
The entry is a dictionary list for the word یمانی
یمانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ نی ی ] (ص نسبی) منسوب به
یمن. (منتهی الارب). یمانیة. منسوب به یمن.
گویند: رجل یمانی. (از ناظم الاطباء).
- سیف یمانی؛ شمشیر یمانی.
(مهذب الاسماء). و رجوع به یمن شود.
|| ...
یمن. (منتهی الارب). یمانیة. منسوب به یمن.
گویند: رجل یمانی. (از ناظم الاطباء).
- سیف یمانی؛ شمشیر یمانی.
(مهذب الاسماء). و رجوع به یمن شود.
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (ص نسبی) منسوب به یمن.
(ناظم الاطباء). منسوب به یمن که نام ملکی
است معروف و الف در لفظ یمانی عوض از
یای مشدد است، پس یمانی به تشدید یاء گفته
نشود مگر در هنگام جمع بستن. ...
(ناظم الاطباء). منسوب به یمن که نام ملکی
است معروف و الف در لفظ یمانی عوض از
یای مشدد است، پس یمانی به تشدید یاء گفته
نشود مگر در هنگام جمع بستن. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ یَ ] (اِخ) عمربن محمدبن
عبدالحکم، مکنی به ابوحفص. از زهاد
متصوفه و از اوست: کتاب قیام اللیل و التهجد.
(از فهرست ابن الندیم).
عبدالحکم، مکنی به ابوحفص. از زهاد
متصوفه و از اوست: کتاب قیام اللیل و التهجد.
(از فهرست ابن الندیم).