هوایی
The entry is a dictionary list for the word هوایی
هوایی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ ] (ص نسبی) هوائی. منسوب به
هوا. آنچه در هوا باشد یا به هوا تواند
رفت :
سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان
برشد به هوا همچو یکی مرغ هوایی.
منوچهری.
- هوایی ...
هوا. آنچه در هوا باشد یا به هوا تواند
رفت :
سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان
برشد به هوا همچو یکی مرغ هوایی.
منوچهری.
- هوایی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَ ] (اِخ) هوائی. از شعرای قرن نهم
و معاصر امیرعلیشیر بوده است. میرعلیشیر
نویسد: مولانا هوایی انیس و جلیس مولانا
مشرقی است و در نقاشی کاشی نیز صاحب
وقوف است. در کتابت دست داشته، اشعار
خود را تذهیب و تحریر ...
و معاصر امیرعلیشیر بوده است. میرعلیشیر
نویسد: مولانا هوایی انیس و جلیس مولانا
مشرقی است و در نقاشی کاشی نیز صاحب
وقوف است. در کتابت دست داشته، اشعار
خود را تذهیب و تحریر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(هَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به هوا. 1 - دارای هوا، باددار. 2 - آن چه که در
هوا جای گیرد یا جریان یابد. 3 - لطیف ، سبک . 4 - انتقال پذیر. 5 - لغو، بی هوده .
6 - بی قرار، بی ثبات . 7 - بیهوده گوی . 8 - عاشق . 9 - تیر آتشبازی . 10 - کبود،
لاجوردی . 11 - درآمد یا حاصلی که از جای غیرمعین رسد.
هوا جای گیرد یا جریان یابد. 3 - لطیف ، سبک . 4 - انتقال پذیر. 5 - لغو، بی هوده .
6 - بی قرار، بی ثبات . 7 - بیهوده گوی . 8 - عاشق . 9 - تیر آتشبازی . 10 - کبود،
لاجوردی . 11 - درآمد یا حاصلی که از جای غیرمعین رسد.