وار
The entry is a dictionary list for the word وار
وار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پسوند) مانند. شبه. نظیر. (برهان)
(آنندراج) (ناظم الاطباء) (جهانگیری). واره.
(جهانگیری) (آنندراج). وش. (یادداشت
مؤلف). وار به این معنی گاهی به صفت ملحق
میشود و اغلب قید میسازد چون متنکروار و
عاجزوار و گاهی به اسم عام می پیوندد و
صفت یا قید می ...
(آنندراج) (ناظم الاطباء) (جهانگیری). واره.
(جهانگیری) (آنندراج). وش. (یادداشت
مؤلف). وار به این معنی گاهی به صفت ملحق
میشود و اغلب قید میسازد چون متنکروار و
عاجزوار و گاهی به اسم عام می پیوندد و
صفت یا قید می ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) رسم و عادت. (برهان)
(جهانگیری):
فرخ آنکس که وار خود بشناخت
کار خود را به وار خود پرداخت.
جامی (از جهانگیری).
|| طرز و روش. (غیاث). || نوبت.
(جهانگیری) (آنندراج). زمان. دور. واره :
وار ...
(جهانگیری):
فرخ آنکس که وار خود بشناخت
کار خود را به وار خود پرداخت.
جامی (از جهانگیری).
|| طرز و روش. (غیاث). || نوبت.
(جهانگیری) (آنندراج). زمان. دور. واره :
وار ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهکده ای است از دهستان خرورق
واقع در بخش حومهٔ شهرستان خوی و در ۱۴
هزارگزی خوی و ۷ هزارگزی جاده شوسهٔ
خوی به سیه چشمه. در دامنهٔ کوه واقع و
منطقه ای معتدل است و ۹۵۵ تن سکنه دارد.
آب آن ...
واقع در بخش حومهٔ شهرستان خوی و در ۱۴
هزارگزی خوی و ۷ هزارگزی جاده شوسهٔ
خوی به سیه چشمه. در دامنهٔ کوه واقع و
منطقه ای معتدل است و ۹۵۵ تن سکنه دارد.
آب آن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نهری است سیلابی در فرانسه که
از نواحی آلپ ماریتیم سرچشمه میگیرد و
پوزه تنیه را آبیاری میکند و به مدیترانه
میریزد و ۱۳۵ هزار گز طول دارد.
از نواحی آلپ ماریتیم سرچشمه میگیرد و
پوزه تنیه را آبیاری میکند و به مدیترانه
میریزد و ۱۳۵ هزار گز طول دارد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ناحیه ای است در جنوب فرانسه و
از پروانس استان جنوبی فرانسه و چند
ولایت و شهرستان تولون مرکب است و
۴۱۳۰۰۰ تن سکنه دارد.
از پروانس استان جنوبی فرانسه و چند
ولایت و شهرستان تولون مرکب است و
۴۱۳۰۰۰ تن سکنه دارد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(پس .) 1 - نشانة دارندگی ، عیالوار. 2 - به معنی نظیر و مانند: دیوانه وار. 3 -
(اِ.) دفعه ، مرتبه . 4 - به معنی بار، حمل : خروار،شتروار. 5 - دال بر لیاقت :
شاهوار، گوشوار. 6 - آنچه مدت معین ظاهر شود: هفته وار (مجله هفتگی ).
(اِ.) دفعه ، مرتبه . 4 - به معنی بار، حمل : خروار،شتروار. 5 - دال بر لیاقت :
شاهوار، گوشوار. 6 - آنچه مدت معین ظاهر شود: هفته وار (مجله هفتگی ).