نقطه
The entry is a dictionary list for the word نقطه
نقطه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
nokta
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نُ طَ / طِ ] (از ع، اِ) هولک. (لغت نامهٔ
اسدی). نقطة. خجک سیاهی بر سپیدی یا
عکس آن خجک که بر حرف معجم گذارند.
خال. لکه. تیل. داغ. (ناظم الاطباء). کله.
دنگ. چیزی قابل اشارهٔ حسیه
غیرقابل انقسام مطلقاً. (یادداشت مؤلف): ...
اسدی). نقطة. خجک سیاهی بر سپیدی یا
عکس آن خجک که بر حرف معجم گذارند.
خال. لکه. تیل. داغ. (ناظم الاطباء). کله.
دنگ. چیزی قابل اشارهٔ حسیه
غیرقابل انقسام مطلقاً. (یادداشت مؤلف): ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نُ طِ ] (اِخ) دهی است از دهستان
کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز، در
۱۶هزارگزی مشرق کبودگنبد، در درهٔ
گرمسیری واقع است و ۱۸۴ تن سکنه دارد.
آبش از رودخانه، محصولش غلات و کنجد،
شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از
فرهنگ ...
کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز، در
۱۶هزارگزی مشرق کبودگنبد، در درهٔ
گرمسیری واقع است و ۱۸۴ تن سکنه دارد.
آبش از رودخانه، محصولش غلات و کنجد،
شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از
فرهنگ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نُ ط ) [ ع . نقطة ] (اِ.) 1 - علامتی ریز و گرد و چهارگوش که در زیر یا روی بعضی
از حروف الفبا می گذارند. 2 - محل ، جا. 3 - مرکز. 4 - نکته . ج . نقاط . نقط . ؛
~ی حرکت مبداء حرکت . ؛ ~ ضعف هر یک از معایب شخص .
از حروف الفبا می گذارند. 2 - محل ، جا. 3 - مرکز. 4 - نکته . ج . نقاط . نقط . ؛
~ی حرکت مبداء حرکت . ؛ ~ ضعف هر یک از معایب شخص .
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
cel; cykl; czas; dostrzegać; epoka; godzina; kropka; kwestia; małżonek; miejsce; nakrapiać; odrobina; okres; ostrze; ostrzyć; plama; plamić; przecinek; punkt; rola; skazić; sprawa; szpic; wskazywać; wykryć; zobaczyć