نشان
The entry is a dictionary list for the word نشان
نشان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ ] (اِ) پهلوی: نیش (در کلمهٔ
مرکبِ: مَرْوْ-نیش ، به معنی نگهبان
مرغان)، از: نیَش ، از: نی اَش . در اوراق
مانویِ تورفان: نیشند MMM نیه شاند(خواهند دید)، یهودی-فارسی: نی ...
مرکبِ: مَرْوْ-نیش ، به معنی نگهبان
مرغان)، از: نیَش ، از: نی اَش . در اوراق
مانویِ تورفان: نیشند MMM نیه شاند(خواهند دید)، یهودی-فارسی: نی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نِ ] (نف مرخم) نشاننده. (از برهان
قاطع) (جهانگیری). مخفف نشاننده.
(یادداشت مؤلف). اسم فاعل مرخم است از
نشاندن. (از حاشیهٔ دکتر معین بر برهان
قاطع). نشاننده را نیز گفته اند که فاعل نشاندن
باشد و به این معنی بجز ترکیب ...
قاطع) (جهانگیری). مخفف نشاننده.
(یادداشت مؤلف). اسم فاعل مرخم است از
نشاندن. (از حاشیهٔ دکتر معین بر برهان
قاطع). نشاننده را نیز گفته اند که فاعل نشاندن
باشد و به این معنی بجز ترکیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نِ) (اِ.) 1 - علامت ، نشانه 2 - مُهر و نگین . 3 - هدف و نشانه برای تیراندازی .
4 - علم ، پرچم . 5 - قطعه ای ساخته شده از طلا یا نقره که به افراد برجسته و نمونه
برای قدردانی و بزرگداشت اهداء می شود.
4 - علم ، پرچم . 5 - قطعه ای ساخته شده از طلا یا نقره که به افراد برجسته و نمونه
برای قدردانی و بزرگداشت اهداء می شود.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
uruq(izah: (bir nərsədən, aralıqda, nərsədə qalan iz, iy) (havada buran, havanı büryən iy). iz. sorağ.)
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
bieżnia; cechować; cel; chorągiew; droga; gatunek; gest; głownia; godło; kreska; medal; napis; objaw; obszar; ocena; okazywać; oznaczać; oznaczenie; oznaczyć; oznaka; piętno; piętnować; plama; podpis; podpisać; podpisywać; pokaz; pokazać; pokazywać; popis; proporzec; przebieg; przedstawienie; przejaw; przestrzeń; punkt; rodzaj; rozprawa; skinienie; stopień; sygnalizować; sygnał; szlak; sztandar; szyld; ślad; śledzić; tor; traktat; trop; tropić; ukazywać; wskazanie; wskazówka; wystawa; wystawiać; wywieszka; zaznaczyć; znaczek; znak; znakować