مقحم
The entry is a dictionary list for the word مقحم
مقحم Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ حَ ] (ع ص) سست. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). ضعیف. (اقرب
الموارد). || شتری که دندانهای ثنایا و
رباعیات وی در یک سال برآمده و دندان
روی دندان درمی آورد. (ناظم الاطباء) (از
منتهی الارب) ...
الارب) (ناظم الاطباء). ضعیف. (اقرب
الموارد). || شتری که دندانهای ثنایا و
رباعیات وی در یک سال برآمده و دندان
روی دندان درمی آورد. (ناظم الاطباء) (از
منتهی الارب) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ حَ ] (ع اِ) جای هلاک. ج، مقاحم.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به
مقاحم شود.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به
مقاحم شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ حَ) [ ع . ] (ص .) 1 - ضعیف ، سست . 2 - اعرابیی که در دشت نشو و نما کند. 3 -
آن که به هنگام قحطی ترک دیار خود کند.
آن که به هنگام قحطی ترک دیار خود کند.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُقْحَم (في)
inserted, introduced, interpolated, intercalated, interjected, set in, put in, thrusted, infixed, worked in, intromitted; pushed into, hurled into, dragged into, involved in, implicated in; forced, plunged, pushed, crammed, wedged, squeezed, pressed