مظفر
The entry is a dictionary list for the word مظفر
مظفر Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
başarılı; galip; muzaffer; utkulu
Arapça - Türkçe sözlük
مُظَفَّر
1. utkulu
Anlamı: zafer kazanmış
2. galip
Anlamı: yenen, üstün gelen
3. muzaffer
Anlamı: zafer kazanmış, yenmiş
4. başarılı
Anlamı: başarı gösteren
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (ع ص) مظفار. (اقرب
الموارد) (محيطالمحيط). فيروزمندی داده
شده. (آنندراج) (غياث). فيروز. (دهار). مرد
به مراد خود رسيده هر چه باشد و پيروزی و
نصرتيافته و جوانمرد به مراد خود رسيده
هرچه باشد و فتح و ظفريافته و پيروز ...
الموارد) (محيطالمحيط). فيروزمندی داده
شده. (آنندراج) (غياث). فيروز. (دهار). مرد
به مراد خود رسيده هر چه باشد و پيروزی و
نصرتيافته و جوانمرد به مراد خود رسيده
هرچه باشد و فتح و ظفريافته و پيروز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ فَ ] (ع ص) خراشيده شده با ناخن.
|| پيروزمند گردانيده شده. (ناظم الاطباء).
|| پيروزمند گردانيده شده. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) حاکم مرو در اواخر
ايام سلطان محمد خوارزمشاه بود و به
مجيرالملک شرفالدين شهرت داشت. و
رجوع به تاريخ مغول اقبال ص52 و 54 شود.
ايام سلطان محمد خوارزمشاه بود و به
مجيرالملک شرفالدين شهرت داشت. و
رجوع به تاريخ مغول اقبال ص52 و 54 شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) دولتشاه سمرقندی
او را خاقانی ثانی ميداند. اما فقير شعری از او
نديدهام که قابل اين وصف باشد. اما فاضلی
دانشمند بوده بسيار بیتکلف ميزيسته و در
نزد اهل دنيا بسيار معتبر بوده. لباس چرکين
پوشيدی و در تحليهٔ ...
او را خاقانی ثانی ميداند. اما فقير شعری از او
نديدهام که قابل اين وصف باشد. اما فاضلی
دانشمند بوده بسيار بیتکلف ميزيسته و در
نزد اهل دنيا بسيار معتبر بوده. لباس چرکين
پوشيدی و در تحليهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) معروف به مولا
مظفر. به نام قاسمبن محمد۱ منجم. او راست:
تنبيهات المنجمين که به سال 1031 برای شاه
عباس تأليف کرده است. وی منجم دربار بود.
(از يادداشتهای مرحوم دهخدا).
مظفر. به نام قاسمبن محمد۱ منجم. او راست:
تنبيهات المنجمين که به سال 1031 برای شاه
عباس تأليف کرده است. وی منجم دربار بود.
(از يادداشتهای مرحوم دهخدا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن ابراهيمبن
جماعهبن علی عيلانی (544 -623) معروف
به ابوالعز و ملقب به موفقالدين شاعر و اديب
مصری. او راست «ديوان شعر» و «مختصر
فیالعروض». وی کور بوده و در قاهره متولد
شد و در همانجا ...
جماعهبن علی عيلانی (544 -623) معروف
به ابوالعز و ملقب به موفقالدين شاعر و اديب
مصری. او راست «ديوان شعر» و «مختصر
فیالعروض». وی کور بوده و در قاهره متولد
شد و در همانجا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن ابیالحسنبن
اردشير عبادی مروزی مکنی به ابومنصور.
رجوع به ابومنصور مظفر در همين لغتنامه و
تتمهٔ صوانالحکمه و تاريخالحکماء ص232
شود.
اردشير عبادی مروزی مکنی به ابومنصور.
رجوع به ابومنصور مظفر در همين لغتنامه و
تتمهٔ صوانالحکمه و تاريخالحکماء ص232
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن حسن
نظامالملک و ملقب به فخرالملک و مکنی به
ابوالفتح در دوران پادشاهی سنجر (جلوس
511 هـ . ق.) و پس از برکناری مجيرالملک به
کمک مادر سلطان سنجر و امير ارغوش به
وزارت رسيد و پس از ...
نظامالملک و ملقب به فخرالملک و مکنی به
ابوالفتح در دوران پادشاهی سنجر (جلوس
511 هـ . ق.) و پس از برکناری مجيرالملک به
کمک مادر سلطان سنجر و امير ارغوش به
وزارت رسيد و پس از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن رئيسالرؤسا. بعد
از فرار فخرالدوله از بغداد به تقلد منصب
سرافراز گرديد و چون اندک زمانی به مراسم
آن امر پرداخت. المقتدی باللََّه به سببی او را
معزول گردانيد. (از دستور الوزراء ص87).
از فرار فخرالدوله از بغداد به تقلد منصب
سرافراز گرديد و چون اندک زمانی به مراسم
آن امر پرداخت. المقتدی باللََّه به سببی او را
معزول گردانيد. (از دستور الوزراء ص87).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن سليمانبن مظفر
نبهانی. از پادشاهان دولت نبهانيه در بلاد
عمان است. بعد از وفات عراربن فلاح در
سال 1024 هـ . ق. ولايت يافت. و اين ولايت
مدت دو ماه ادامه داشت تا اينکه در
حصنالقربه درگذشت. (از ...
نبهانی. از پادشاهان دولت نبهانيه در بلاد
عمان است. بعد از وفات عراربن فلاح در
سال 1024 هـ . ق. ولايت يافت. و اين ولايت
مدت دو ماه ادامه داشت تا اينکه در
حصنالقربه درگذشت. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن علی که بعدها به
امير عصامی شهرت يافت. مردی عاقل و
زيرک بود و در دوران عمرانبن شاهين
مؤسس اماره بطيحه (بين واسط و بصره) نشو
و نما يافت. عمران وی را حاجب خود قرار
داد که در ...
امير عصامی شهرت يافت. مردی عاقل و
زيرک بود و در دوران عمرانبن شاهين
مؤسس اماره بطيحه (بين واسط و بصره) نشو
و نما يافت. عمران وی را حاجب خود قرار
داد که در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن محتاج از خاندان
آل محتاج. رجوع به ابوبکر محمدبن مظفربن
محتاج و آل محتاج و تعليقات چهارمقالهٔ
عروضی تأليف دکتر معين ص179 و 187 و
شرح احوال رودکی سعيد نفيسی ص1262،
1263، 1265، 1281، 1282 و 1284 و
ابوسعد ...
آل محتاج. رجوع به ابوبکر محمدبن مظفربن
محتاج و آل محتاج و تعليقات چهارمقالهٔ
عروضی تأليف دکتر معين ص179 و 187 و
شرح احوال رودکی سعيد نفيسی ص1262،
1263، 1265، 1281، 1282 و 1284 و
ابوسعد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن محمدبلخی
مکنی به ابوالجيش متوفی به 367 هـ . ق. از
شاگردان ابوسهل اسماعيلبن علی نوبختی و
معلم شيخ مفيد بود. و رجوع به خاندان
نوبختی اقبال ص105 شود.
مکنی به ابوالجيش متوفی به 367 هـ . ق. از
شاگردان ابوسهل اسماعيلبن علی نوبختی و
معلم شيخ مفيد بود. و رجوع به خاندان
نوبختی اقبال ص105 شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن ناصرالدين
محمدبن قلاوون. وی پس از برادر خويش
ملک کامل در 747 هـ . ق. بسلطنت مصر
{P(1)
-در يادداشت ديگری مظفربن محمد قاسمبن منجم ذکر شده است. P}&{$21079$}رسيد و پس از يکسال ...
محمدبن قلاوون. وی پس از برادر خويش
ملک کامل در 747 هـ . ق. بسلطنت مصر
{P(1)
-در يادداشت ديگری مظفربن محمد قاسمبن منجم ذکر شده است. P}&{$21079$}رسيد و پس از يکسال ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) ابن ياقوت از جانب
مقتدر خليفه حاکم اصفهان بود. با مرداويج
زياری جنگ کرد و مغلوب شد. به فارس
پيش پدر رفت. ياقوت با لشکر بجنگ
مرداويج رفت او هم منهزم گرديد. مظفر در
سال 323 هـ . ق.۱ ...
مقتدر خليفه حاکم اصفهان بود. با مرداويج
زياری جنگ کرد و مغلوب شد. به فارس
پيش پدر رفت. ياقوت با لشکر بجنگ
مرداويج رفت او هم منهزم گرديد. مظفر در
سال 323 هـ . ق.۱ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) امير شرفالدين. از
جملهٔ پادشاهان آل مظفر بود. از همه کهتر اما
سرآمد ميدان روزگار شد. بغايت پاکدامن و
نيکواعتقاد بود. وی به سال 713 هـ . ق.
درگذشت. و رجوع به شرفالدين مظفر و
تاريخ گزيده از صص616 ...
جملهٔ پادشاهان آل مظفر بود. از همه کهتر اما
سرآمد ميدان روزگار شد. بغايت پاکدامن و
نيکواعتقاد بود. وی به سال 713 هـ . ق.
درگذشت. و رجوع به شرفالدين مظفر و
تاريخ گزيده از صص616 ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) برکيارقبن ملکشاه.
رجوع به برکيارقبن ملکشاه و اخبارالدوله
سلجوقيه شود.
رجوع به برکيارقبن ملکشاه و اخبارالدوله
سلجوقيه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) سيفالدين حاجی
(747 هـ . ق.) از مماليک بحری است. (طبقات
سلاطين لين پول ص71).
(747 هـ . ق.) از مماليک بحری است. (طبقات
سلاطين لين پول ص71).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) سيفالدين قدوز
(657 هـ . ق.) از مماليک بحری است. (طبقات
سلاطين لين پول ص71).
(657 هـ . ق.) از مماليک بحری است. (طبقات
سلاطين لين پول ص71).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) شبانکاره. از
بزرگزادگان فارس بود. چون به هرات رفت
در دربار سلطان حسين ميرزا در سلک اعاظم
اهل قلم درآمد آنگاه منصب وزارت يافت.
پس از چندی مغضوب و کشته شد. رجوع به
دستورالوزراء ص399 و حبيب السير شود.
بزرگزادگان فارس بود. چون به هرات رفت
در دربار سلطان حسين ميرزا در سلک اعاظم
اهل قلم درآمد آنگاه منصب وزارت يافت.
پس از چندی مغضوب و کشته شد. رجوع به
دستورالوزراء ص399 و حبيب السير شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) صلاحالدين يکی از
مماليک بحری است. رجوع به صلاحالدين و
ترجمهٔ تاريخ طبقات سلاطين اسلام ص72
شود.
مماليک بحری است. رجوع به صلاحالدين و
ترجمهٔ تاريخ طبقات سلاطين اسلام ص72
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ظَفْ فَ ] (اِخ) محمدبن عبداللََّهبن
محمدبن مسلمه تجيی. از علماء اندلس بود و
به مظفر و ابن افطس شهرت داشت. وی حاکم
بطليوس بود که در همانجا درگذشت. او
راست «التذکره» در پنجاه جزء مشتمل به
فنون و آداب علوم و جنگ ...
محمدبن مسلمه تجيی. از علماء اندلس بود و
به مظفر و ابن افطس شهرت داشت. وی حاکم
بطليوس بود که در همانجا درگذشت. او
راست «التذکره» در پنجاه جزء مشتمل به
فنون و آداب علوم و جنگ ...
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
مُظَفَّرٌ
= ظَفِرٌ
победоносный
* * *
уаа=
победоносный, триумфальный