مطلقه
The entry is a dictionary list for the word مطلقه
مطلقه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ لَ قَ ] (ع ص) مؤنث مطلق.
خودسر و رها. مطلقه.
- حکومت مطلقه؛ حکومت خودسر.
مقابل حکومت مشروطه. رجوع به حکومت
شود. || (اصطلاح فن منطق) به انواعی از
قضايا اطلاق شود. رجوع به قضيه در همين
لغتنامه ...
خودسر و رها. مطلقه.
- حکومت مطلقه؛ حکومت خودسر.
مقابل حکومت مشروطه. رجوع به حکومت
شود. || (اصطلاح فن منطق) به انواعی از
قضايا اطلاق شود. رجوع به قضيه در همين
لغتنامه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ طَلْ لَ قَ ] (ع ص) زن
طلاقدادهشده. ج، مطلقات. (مهذب الاسماء).
طلاقدادهشده. (ناظم الاطباء). زنی بهشته.
طلاقداده. طلاقگفتهشده. خليه. (يادداشت به
خط مرحوم دهخدا): هر زنی که در عقد
من است يا بعد از اين در عقد من خواهد آمد
مطلقه است ...
طلاقدادهشده. ج، مطلقات. (مهذب الاسماء).
طلاقدادهشده. (ناظم الاطباء). زنی بهشته.
طلاقداده. طلاقگفتهشده. خليه. (يادداشت به
خط مرحوم دهخدا): هر زنی که در عقد
من است يا بعد از اين در عقد من خواهد آمد
مطلقه است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مَ طَ لّ قَ یا قِ) [ ع . مطلقة ] (اِمف .) زن طلاق داده شده ، طلاق داده .