مشرح
The entry is a dictionary list for the word مشرح
مشرح Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ رَ ] (ع اِ) فرج زن. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذيل اقرب
الموارد). شرم زن. (بحر الجواهر).
(آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذيل اقرب
الموارد). شرم زن. (بحر الجواهر).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ شَرْ رِ ] (ع ص) کسی که تشريح
ميکند. (ناظم الاطباء). طبيب تشريحکننده.
عالم تشريحکنندهٔ اجساد اموات. (يادداشت به
خط مرحوم دهخدا). || بيانکننده. شرح و
توضيح دهنده چيز يا مطلبی را:
مستحق شرح را سنگ و کلوخ
ناطقی گردد مشرح با ...
ميکند. (ناظم الاطباء). طبيب تشريحکننده.
عالم تشريحکنندهٔ اجساد اموات. (يادداشت به
خط مرحوم دهخدا). || بيانکننده. شرح و
توضيح دهنده چيز يا مطلبی را:
مستحق شرح را سنگ و کلوخ
ناطقی گردد مشرح با ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ شَرْ رَ ] (ع ص) شرحشده.
بيانشده. توضيحدادهشده. روشنکرده:
چنانکه بياوردهام پيش از اين سخت مشرح.
(تاريخ بيهقی چ اديب ص 193). و بنده ملطفهٔ
پرداخته بود مختصر. اين مشرح پرداختم تا
رای عالی بر آن واقف گردد انشاءاللََّه تعالی.
(تاريخ بيهقی چ ...
بيانشده. توضيحدادهشده. روشنکرده:
چنانکه بياوردهام پيش از اين سخت مشرح.
(تاريخ بيهقی چ اديب ص 193). و بنده ملطفهٔ
پرداخته بود مختصر. اين مشرح پرداختم تا
رای عالی بر آن واقف گردد انشاءاللََّه تعالی.
(تاريخ بيهقی چ ...