مسلوخ
The entry is a dictionary list for the word مسلوخ
مسلوخ Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (ع ص) گوسپند
پوستبازکرده. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (ناظم الاطباء). گوسپند و بز
پوستکندهشده. (غياث). گوسپند
بهکاردآمده. (مهذب الاسماء) (دهار).
|| مطلق پوستکنده. پوست برکنده.
حيوانی که پوستش را کنده باشند:
به تن مانندهٔ روباه مسلوخ
به سر مانندهٔ پتفوز نسناس.سوزنی.
پوستبازکرده. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (ناظم الاطباء). گوسپند و بز
پوستکندهشده. (غياث). گوسپند
بهکاردآمده. (مهذب الاسماء) (دهار).
|| مطلق پوستکنده. پوست برکنده.
حيوانی که پوستش را کنده باشند:
به تن مانندهٔ روباه مسلوخ
به سر مانندهٔ پتفوز نسناس.سوزنی.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مَسْلُوخ: مَفْصُول، مَنْزُوع
detached, separated, disengaged, pulled off, stripped off, peeled off