مربی
The entry is a dictionary list for the word مربی
مربی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
koç
Farsça - Türkçe sözlük
antrenör; eğitici
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ با ] (ع اِ) جائی که در آن تربیت
می کنند و می پرورانند. (ناظم الاطباء).
پرورشگاه. (یادداشت مرحوم دهخدا).
می کنند و می پرورانند. (ناظم الاطباء).
پرورشگاه. (یادداشت مرحوم دهخدا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (ع ص) آن که به بیشی خرید
نماید. (منتهی الارب) (آنندراج). من یأتی
الرباء. (متن اللغة). || نعت فاعلی است از
ارباء. (متن اللغة). رجوع به ارباء شود.
نماید. (منتهی الارب) (آنندراج). من یأتی
الرباء. (متن اللغة). || نعت فاعلی است از
ارباء. (متن اللغة). رجوع به ارباء شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ رَبْ با ] (ع ص، اِ) پرورده. (مهذب
الاسماء). تربیت کرده شده. پرورده شده.
(غیاث اللغات). پروریده. تربیت کرده.
برآمده. برآورده. (یادداشت مرحوم دهخدا).
نعت مفعولی است از تربیت به معنی پروردن.
رجوع به تربیت شود. || ...
الاسماء). تربیت کرده شده. پرورده شده.
(غیاث اللغات). پروریده. تربیت کرده.
برآمده. برآورده. (یادداشت مرحوم دهخدا).
نعت مفعولی است از تربیت به معنی پروردن.
رجوع به تربیت شود. || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ رَبْ بی ] (ع ص) پرورنده.
تربیت کننده. پرورش دهنده : مربی الفضلا
محب الاتقیا. (گلستان). یکی را شنیدم از
پیران مربی که مریدی را میگفت. (گلستان).
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضییی به از او آسمان ندارد
یاد.حافظ.
تربیت کننده. پرورش دهنده : مربی الفضلا
محب الاتقیا. (گلستان). یکی را شنیدم از
پیران مربی که مریدی را میگفت. (گلستان).
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضییی به از او آسمان ندارد
یاد.حافظ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ بی ی ] (ع ص) پرورش داده شده و
پرورده شده و افزون شده. (ناظم الاطباء).
پرورده شده و افزون شده. (ناظم الاطباء).