مختار
The entry is a dictionary list for the word مختار
مختار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
güzide; kalbur üstü; övüngen; seçkin
Arapça - Türkçe sözlük
مُختار
1. övüngen
Anlamı: çok övünen
2. güzide
Anlamı: seçkin, seçilmiş, seçme
3. kalbur üstü
Anlamı: seçkin, sivrilmiş
4. seçkin
Anlamı: üstün, mümtaz, güzide
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (ع ص) (از «خ ی ر») صاحب
اختیار و گزیننده. (منتهی الارب) (آنندراج)
(از اقرب الموارد). صاحب اختیار و
پسندکننده و اختیاردارنده و گزیننده. خودسر
و آزاد در هر کار. ضد مجبور و دارای قدرت
و توانائی و ...
اختیار و گزیننده. (منتهی الارب) (آنندراج)
(از اقرب الموارد). صاحب اختیار و
پسندکننده و اختیاردارنده و گزیننده. خودسر
و آزاد در هر کار. ضد مجبور و دارای قدرت
و توانائی و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) مختار حق و یا مختار کل.
کنایه از آن حضرت صلی اللََّه وعلیه وآله.
(ناظم الاطباء). از القاب حضرت رسول اکرم
است و بصورت احمد مختار، پیغمبر مختار،
محمد مختار و جز اینها آمده است :
رسد بجائی ...
کنایه از آن حضرت صلی اللََّه وعلیه وآله.
(ناظم الاطباء). از القاب حضرت رسول اکرم
است و بصورت احمد مختار، پیغمبر مختار،
محمد مختار و جز اینها آمده است :
رسد بجائی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) ابن ابی عبیدهٔ ثقفی (۱ -
۶۷ هـ . ق.) ملقب به کیسان وی از مردم
طائف است. در خلافت عمر همراه پدر خود
به مدینه رفت. پدر او در وقعهٔ یوم الحجر ...
۶۷ هـ . ق.) ملقب به کیسان وی از مردم
طائف است. در خلافت عمر همراه پدر خود
به مدینه رفت. پدر او در وقعهٔ یوم الحجر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) ابن احمد المؤید المعظمی
از دانشمندان و علمای دمشق است که در
همانجا متولد شده و نیز وفاتش در همان شهر
بوده است، وی به مصر و مدینه مسافرت کرده
و مدتی در شهر مدینه مسکن گزید ...
از دانشمندان و علمای دمشق است که در
همانجا متولد شده و نیز وفاتش در همان شهر
بوده است، وی به مصر و مدینه مسافرت کرده
و مدتی در شهر مدینه مسکن گزید ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) ابن حسین الجمحی ملقب
به امیرک. رجوع به امیرک بیهقی شود.
به امیرک. رجوع به امیرک بیهقی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) ابن محمودبن محمد،
ابوالرجاء، نجم الدین، الزاهد الغزمینی. از فقها
و یکی از بزرگان حنفی است. وی اهل غزمین
از بلاد خوارزم است . غزمینی به سرزمین
بغداد و روم مسافرت کرده است و نیز صاحب
آثاری ...
ابوالرجاء، نجم الدین، الزاهد الغزمینی. از فقها
و یکی از بزرگان حنفی است. وی اهل غزمین
از بلاد خوارزم است . غزمینی به سرزمین
بغداد و روم مسافرت کرده است و نیز صاحب
آثاری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ ] (اِخ) ابوعبداللََّه بن محمدبن احمد
هروی، وی جامع علوم صوری و معنوی بود
و در سال ۲۷۷ هـ . ق. وفات یافته. قبرش در
سبز خیابان هرات واقع است که مردم
روزهای سه شنبه به زیارت مرقدش می روند.
(حبیب ...
هروی، وی جامع علوم صوری و معنوی بود
و در سال ۲۷۷ هـ . ق. وفات یافته. قبرش در
سبز خیابان هرات واقع است که مردم
روزهای سه شنبه به زیارت مرقدش می روند.
(حبیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - اختیاردار، بااختیار. 2 - برگزیده و بهتر.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
irkə(izah: ixtiyar yiyəsi olan.
irkə oğlan adlarındandır. – siz hər nə edsəz irkəlisiz.)
irkə oğlan adlarındandır. – siz hər nə edsəz irkəlisiz.)
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُختار: مُنْتَقىً، مُصْطَفىً، مُنْتَخَب، مُفَضّل
chosen, selected, elected, picked (out), culled, opted for; preferred, favorite
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مُخْتار: مُمْتاز
choice, select, exquisite, excellent, superior, fancy, fine
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
مُخْتَارٌ
1
1) избранный; отобранный; مختار المكان الـ излюбленное, любимое место
2) имеющий свободу выбора; امختار добровольно
II
مُخْتَارٌ
2 мн. مَخَاتِيرُ
староста (в деревне)
III
مُخْتَارٌ
см. خير
* * *
у-а=
1.
1) избранный; отобранный
2) добровольный
2.
1)
сир. староста
2) мн. избранные произведения