مأمون
The entry is a dictionary list for the word مأمون
مأمون Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
emniyetli
Arapça - Türkçe sözlük
مَأْمُون
emniyetli
Anlamı: inanılır, güvenilir
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ءْ ] (ع ص) زنهارداده.
|| امانت دار. || معتمد علیه. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء):
سوی خردمند گرگ نیست امین
گر سوی تو گرگ نجس مأمون شد.
ناصرخسرو.
- ...
|| امانت دار. || معتمد علیه. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء):
سوی خردمند گرگ نیست امین
گر سوی تو گرگ نجس مأمون شد.
ناصرخسرو.
- ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ءْ ] (اِخ) ابن مأمون بن محمد
خوارزمشاه مکنی به ابوالعباس بعد از وفات
برادر خود علی بن مأمون بن محمد به
حکمرانی خوارزم رسید اما تاریخ دقیق
جلوس او معلوم نیست. وی یکی از ملوک
هنرپرور و ...
خوارزمشاه مکنی به ابوالعباس بعد از وفات
برادر خود علی بن مأمون بن محمد به
حکمرانی خوارزم رسید اما تاریخ دقیق
جلوس او معلوم نیست. وی یکی از ملوک
هنرپرور و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ءْ ] (اِخ) ابن محمد خوارزمشاه،
ابتدا والی جرجانیه (گرگانج) بود و در سنهٔ
۳۸۵ ابوعبداللََّه خوارزمشاه صاحب کاث را
مغلوب کرد و ممالک او به تصرف وی درآمد
و در سنهٔ ۳۸۷ وفات یافت. (از تعلیقات چهار
مقاله چ معین ...
ابتدا والی جرجانیه (گرگانج) بود و در سنهٔ
۳۸۵ ابوعبداللََّه خوارزمشاه صاحب کاث را
مغلوب کرد و ممالک او به تصرف وی درآمد
و در سنهٔ ۳۸۷ وفات یافت. (از تعلیقات چهار
مقاله چ معین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ءْ ] (اِخ) ابن هارون الرشید. وی
هفتمین خلیفه از خلفای بنی عباسی است که
پس از قتل برادرش امین در سال ۱۹۸
هجری به خلافت رسید و در سال ۲۱۸ وفات
کرد. (از ناظم الاطباء). عبداللََّه پسر ...
هفتمین خلیفه از خلفای بنی عباسی است که
پس از قتل برادرش امین در سال ۱۹۸
هجری به خلافت رسید و در سال ۲۱۸ وفات
کرد. (از ناظم الاطباء). عبداللََّه پسر ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
مَأْمونٌ
[maʔ'muːn]
adj
1) غَيْرُ خَطيرٍ m sûr
◊
طَريقٌ مَأْمونٌ — une route sûre
2) مَوْثوقٌ m/f fidèle
◊
صَديقٌ مَأْمونٌ — un ami fidèle
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
مَأمُون: يُوثَقُ بهِ
trustworthy, trusty, reliable, dependable; honest; faithful
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
مَأْمُونٌ
1) заслуживающий доверия
2) безопасный; благополучный
3) верный, надежный