ماجد
The entry is a dictionary list for the word ماجد
ماجد Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جِ ] (ع ص) بزرگوار و گرامی و
بسیارمجد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
(آنندراج). بزرگوار. ج، ماجدون. (مهذب
الاسماء). || بخشنده. (ناظم الاطباء)
(منتهی الارب) (آنندراج). کریم. معطاء. ج،
امجاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| ...
بسیارمجد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
(آنندراج). بزرگوار. ج، ماجدون. (مهذب
الاسماء). || بخشنده. (ناظم الاطباء)
(منتهی الارب) (آنندراج). کریم. معطاء. ج،
امجاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جِ ] (اِخ) نامی از نامهای خدای
تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جِ ] (اِخ) ابن سعیدبن سلطان بن
احمدبن سعید البوسعیدی صاحب زنگبار. در
سال ۱۲۷۳ هـ .ق در اواخر ایام پدرش والی
زنگبار شد و در آن وقت انگلستان با پدرش
قراردادی مبنی بر آزادی تجارت و عبور و
اقامت ...
احمدبن سعید البوسعیدی صاحب زنگبار. در
سال ۱۲۷۳ هـ .ق در اواخر ایام پدرش والی
زنگبار شد و در آن وقت انگلستان با پدرش
قراردادی مبنی بر آزادی تجارت و عبور و
اقامت ...