لحیانی
The entry is a dictionary list for the word لحیانی
لحیانی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ حْ نی ی ] (ع ص نسبی) منسوب
به لحیة. ریشو. بلمه. (سروری). مرد
بزرگ ریش یا درازریش. بامه (؟) (سروری از
نسخهٔ میرزا). گردریش. کلان ریش. (دهار).
لحیان. رجل لحیانی؛ مردی ریش آور. (مهذب
الاسماء). پرریش. مقابل کوسج. ریش تپه.
تپه ...
به لحیة. ریشو. بلمه. (سروری). مرد
بزرگ ریش یا درازریش. بامه (؟) (سروری از
نسخهٔ میرزا). گردریش. کلان ریش. (دهار).
لحیان. رجل لحیانی؛ مردی ریش آور. (مهذب
الاسماء). پرریش. مقابل کوسج. ریش تپه.
تپه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ حْ ] (ع ص نسبی، اِ) منسوب به
لحی، به معنی دندانخانه: قصیرة، و آن قسمی
مار است با سروی (شاخ) کوتاه و کوتاه تر
است (از مقرنه) لکن دندانخانه بزرگ است و
دندانخانه را به تازی اللحی گویند و ...
لحی، به معنی دندانخانه: قصیرة، و آن قسمی
مار است با سروی (شاخ) کوتاه و کوتاه تر
است (از مقرنه) لکن دندانخانه بزرگ است و
دندانخانه را به تازی اللحی گویند و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِ) دینساقوس است. رجوع به
این کلمه شود. (اختیارات بدیعی). دینساقوس
است و گویند حرشف است. (فهرست مخزن
الادویه).
این کلمه شود. (اختیارات بدیعی). دینساقوس
است و گویند حرشف است. (فهرست مخزن
الادویه).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لِ حْ ] (اِخ) علی بن حازم یا علی بن
المبارک، مکنی به ابی الحسن. غلام کسائی. از
مردم ختل ماوراءالنهر یکی از ائمهٔ لغت عرب.
وی علما و فصحاء بسیار در عرب دیده و
ابوعبید قاسم بن سلام از او ...
المبارک، مکنی به ابی الحسن. غلام کسائی. از
مردم ختل ماوراءالنهر یکی از ائمهٔ لغت عرب.
وی علما و فصحاء بسیار در عرب دیده و
ابوعبید قاسم بن سلام از او ...