گفت
The entry is a dictionary list for the word گفت
گفت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گُ ] (مص مرخم، اِمص، اِ) کلام. قول.
گفتار:
کی بر او زرّ و سیم عرضه کنم
خویشتن را به گفت راد کنم.حکاک.
پیچید بزر رخنهٔ اشعار مرا
بی قدر مکن به گفت گفتار مرا.
شهید بلخی.
سخنگوی هر گفتنی را به گفت
همه ...
گفتار:
کی بر او زرّ و سیم عرضه کنم
خویشتن را به گفت راد کنم.حکاک.
پیچید بزر رخنهٔ اشعار مرا
بی قدر مکن به گفت گفتار مرا.
شهید بلخی.
سخنگوی هر گفتنی را به گفت
همه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع
در ۴۴هزارگزی جنوب باختری ششتمد و
۵هزارگزی باختر راه شوسهٔ سبزوار به
کاشمر. هوای آن معتدل و دارای ۶۵ تن سکنه
است. آب آن از قنات ...
خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع
در ۴۴هزارگزی جنوب باختری ششتمد و
۵هزارگزی باختر راه شوسهٔ سبزوار به
کاشمر. هوای آن معتدل و دارای ۶۵ تن سکنه
است. آب آن از قنات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان بخش
جغتای شهرستان سبزوار واقع در ۶هزارگزی
جنوب باختری جغتای، سر راه مالرو عمومی
شریف آباد قرار دارد. هوای آن معتدل و دارای
۴۸۴ تن سکنه است. آب آن از قنات ...
جغتای شهرستان سبزوار واقع در ۶هزارگزی
جنوب باختری جغتای، سر راه مالرو عمومی
شریف آباد قرار دارد. هوای آن معتدل و دارای
۴۸۴ تن سکنه است. آب آن از قنات ...
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
buzia; donosić; informować; intymny; jęzor; język; kameralny; mowa; mówić; natchnąć; oznajmiać; oznajmić; ozorek; ozór; paszcza; poinformować; przenikać; serdeczny; usta; wskazać; wyjście; wylot; zawiadamiać; zażyły