گردن
The entry is a dictionary list for the word گردن
گردن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
gerdan; boyun
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ گَ دَ ] (اِ) پهلوی گرتن ، کردی
گردن ، افغانی و بلوچی گردن ، وخی و
شغنی گردهن و سریکلی گردهان . (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). معروف است و به عربی
جید و عنق خوانند. (برهان). ج، ...
گردن ، افغانی و بلوچی گردن ، وخی و
شغنی گردهن و سریکلی گردهان . (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). معروف است و به عربی
جید و عنق خوانند. (برهان). ج، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(گَ دَ) (اِ.) 1 - بخشی از بدن جانداران که سر را به تنه وصل می کند. 2 - بخش
باریکی که بدنة ظرفی را به دهانه آن متصل می کند. ؛ ~ از مو نازک تر کنایه از:
اظهار عجز و غالباً در قبولِ حقیقت و حرف حق . ؛ ~ کسی را تبر نزدن کنایه از: گردن
کلفتی در بی عاری و زورمندی آن کس .
باریکی که بدنة ظرفی را به دهانه آن متصل می کند. ؛ ~ از مو نازک تر کنایه از:
اظهار عجز و غالباً در قبولِ حقیقت و حرف حق . ؛ ~ کسی را تبر نزدن کنایه از: گردن
کلفتی در بی عاری و زورمندی آن کس .