زبیر

The entry is a dictionary list for the word زبیر
زبیر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زَ ] (ع ص) نبشته. (منتهی الارب). چیز
نبشته شده. فعیل است بمعنی مفعول. (از تاج
المصادر) (از متن اللغه). رجوع به دزی ج ۱
ص ۵۵۸ و «ز بر» در این لغت نامه شود.
|| گوسپند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زَ ] (اِخ) کوهی که حق سبحانه تعالی بر
آن با موسی (ع) بسخن درآمده. (منتهی
الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (متن اللغة).
به اتفاق مفسران، نام کوه مناجات «طور»
است. شیخ ما گوید: «ممکن است سخن
مفسران با آنچه در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (ع ص مصغر) مصغر زَبْر، بمعنی
مرد نیرومند و سخت است. (از تاج
العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زَ ] (اِخ) جایی در بادیه نزدیک
ثعلبیه. (از تاج العروس). نام موضعی است
نزدیک ثعلبیه. شاعری در ضمن یک بیت از
اشعاری که دربارهٔ ثعلبیه سروده آنرا آورده،
آن بیت چنین است:
اذاما سماء بالدناح تخایلت
...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) شهری است نوبنیاد در
عراق واقع در ۸میلی جنوب غربی بصره. این
شهر را از آن رو زبیر خوانند که در نزدیکی
شهر قدیم بصره همانجا که واقعهٔ جنگ جمل
(بین طلحه و زبیر و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) بطنی از بنوجعفر است از
لخم بنی قحطان. این بطن در ساحل اطفیح
مصر مسکن گزیده بودند. (از معجم قبائل
العرب تألیف عمر رضا کحاله از نهایة الارب
قلقشندی و البیان و الاعراب مقریزی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) بطنی از طایفهٔ ضحاک از
قبیلهٔ اثیح از بنوهلال بن عامر، رشته ای از
عدنانیه است، این بطن در آفریقای شمالی
مسکن داشته اند. (از معجم قبائل العرب از
الجزائر تألیف مدنی ص ۱۳۱)
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) رشته ای است از قبیلهٔ
حفیل از طایفهٔ حُفَیل شَمَّر. (از معجم قبائل
العرب از قلب جزیرة العرب تألیف فؤاد حمزه
ص ۱۶۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) از عمال محمد امین خلیفه
عباسی بود. رجوع به النقود العربیه ص ۱۲۳
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) پدر عبداللََّه و جد زبیربن
عبداللََّه، و این عبداللََّه همان است که چون
عبداللََّه بن زبیر او را محروم ساخت، گفت:
«لعن اللََّه ناقة حملتنی الیک». و ابن الزبیر در
پاسخ او گفت: «ان و راکبها». ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) پدر یوسف بن زبیر است و
یوسف از او روایت دارد.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابوخالد. از ابان بن عثمان
روایت دارد و حمادبن سلمة از او نقل حدیث
کند. (از الجرح و التعدیل ج ۳ ص ۵۸۱).
رجوع به کتاب المصاحف ص ۳۳ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابوعبدالسلام بصری. از
راویان حدیث بود. از ایوب بن مکرز روایت
دارد و حمادبن سلمة از او نقل حدیث کند. (از
الجرح و التعدیل ج ۲ ص ۵۸۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن ابی اسید مالک بن ربیعهٔ
ساعدی انصاری. ابن غسیل در حدیث خود
او را زبیربن منذربن ابی اسید خوانده و علی بن
حسن بن ابی الحسن (بنقل ابومحمد) نام پدر او
را ابواسید ضبط کرده است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن ابی بکر. از راویان
حدیث بود. قرشی گوید: زبیربن ابی بکر (در
نامهٔ خویش) نقل کرد از ذؤیب بن عمامهٔ
سهمی که عبدالعزیزبن عمر بنقل از پدرش
عمربن عبدالعزیز میگفت: «یاد مرگ
ناگواری های دنیا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن ابی هالة. صحابی بود.
(از منتهی الارب) (آنندراج). زبیربن ابی هالة،
صحابی بود و وائل بن داود بوسیلهٔ بهی از او
روایت دارد. (از تاج العروس). ابن ابی حاتم
آرد: احادیث وی متروک است و از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن احمدبن سلیمان
زبیری. رجوع به زبیری شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن اروح تمیمی. یکی از
آن دو تن است که حامل سر مسلم بن عقیل و
هانی بن عروة برای یزید بودند. عبیداللََّه زیاد
پس از این که فرمان داد مسلم و هانی را گردن
زدند هانی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن اشیم اسدی. پدر عبداللََّه
است و عبداللََّه یکی از شاعران مشهور دوران
اموی بود و در حدود ۸۵ هـ . ق. درگذشت.
ابوالفرج اصفهانی در ترجمهٔ عبداللََّه زبیر،
شاعر معروف، شعری از او نقل کند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زَ ] (اِخ) ابن باطی ء، پدر عبدالرحمان
صحابی بود. (از منتهی الارب) (آنندراج). ابن
عبدالبر نام پدر او را باطیا ضبط کرده است.
(از تاج العروس). رجوع به الاصابة ج ۲ ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن بکار. از احفاد زبیربن
عوام از علماء و نویسندگان انساب و اخبار
عرب بود. در مدینه بسال ۱۷۲ هـ . ق. متولد
گردید. عهده دار مقام قضاء در مکه شد و هم
در آنجا وفات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن بکار. طبیبی که ابن
بیطار از او نقل آرد، ازجمله در کلمهٔ «بهش».
(یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن بلال. از محدثانست.
رجوع به طبری چ دخویه قسمت ۳ ص ۱۸۲
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن جنادهٔ بحری، مکنی به
ابوعبداللََّه. از راویان و مشایخ غیرمشهور
حدیث بود. وی از مردم کوفه بود و از عطاء و
ابن بریده روایت دارد. عیسی بن یونس و
ابوثمیله و زیدبن حباب از او نقل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن حارث. از راویان بود.
رجوع به عیون الاخبار ج ۱ ص ۷ و ۲۶۵ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن حارثة. از نیاکان انصار
بود. رجوع به العقد الفرید چ محمد سعید
عریان ج ۳ ص ۳۳۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن حبیش. از عرب عربا
بود و صدوبیست سال عمر یافت. (تاریخ
گزیده چ گراوری ص ۲۴۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن حزیمهٔ خثعمی. از
راویان حدیث بود و از پدرش روایت دارد.
محمدبن قیس اسدی و ولیدبن عبدالرحمان بن
عمروبن مسافا از او نقل حدیث کنند. (از
کتاب الجرح و التعدیل رازی ج ۲ ص ۵۸۳).
نام پدر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن خبیب بن ثابت بن
عبداللََّه بن زبیر. از راویان حدیث بود، و از
عاصم بن عبیداللََّه و هشام بن عروة روایت دارد
و یعقوب بن حمید و عتیق بن یعقوب از او نقل
حدیث ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir

[ زُ بَ ] (اِخ) ابن خربود. از راویان بود و
ازدی وی را مجهول الحال خوانده است.
عثمان غطفانی از او روایت دارد. (از لسان
المیزان).

Arama Ekranı

Site içersinde arama yap.