حجور
The entry is a dictionary list for the word حجور
حجور Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ] (ع اِ) جِ حِجر. (ترجمان عادل بن
علی). جِ حِجر، که اسب مادیان است. (منتهی
الارب).
علی). جِ حِجر، که اسب مادیان است. (منتهی
الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ / حُ ] (اِخ) موضعی است به بلاد
بنی سعدبن زیدبن مناةبن تمیم، پس عمان.
فرزدق گوید:
لوکنت تدری ما برمل مقید
بقری عمان الی ذوات حجور.
اگر بفتح خوانده شود ممکن است از فعول
بمعنی فاعل باشد و اگر بضم خوانده ...
بنی سعدبن زیدبن مناةبن تمیم، پس عمان.
فرزدق گوید:
لوکنت تدری ما برمل مقید
بقری عمان الی ذوات حجور.
اگر بفتح خوانده شود ممکن است از فعول
بمعنی فاعل باشد و اگر بضم خوانده ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) موضعی به یمن بنام
حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی
است. و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی
است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت
بدان حجوری است. (معجم البلدان).
شمس الدین سامی گوید: نام ...
حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی
است. و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی
است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت
بدان حجوری است. (معجم البلدان).
شمس الدین سامی گوید: نام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ / حُ ] (اِخ) ابن اسلم بن علیان بن
زیدبن حاشدبن حشم بن خیوان بن نوف بن
همدان. شهر حجور در یمن بنام او میباشد.
(معجم البلدان). جد قبیله ای از همدان و
قحطان است. (زرکلی ص ۲۱۴ از ...
زیدبن حاشدبن حشم بن خیوان بن نوف بن
همدان. شهر حجور در یمن بنام او میباشد.
(معجم البلدان). جد قبیله ای از همدان و
قحطان است. (زرکلی ص ۲۱۴ از ...