مجروح
The entry is a dictionary list for the word مجروح
مجروح Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
yaralı
Arapça - Türkçe sözlük
مَجْرُوح
yaralı
Anlamı: yaralanmış olan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (ع ص) خسته. (آنندراج).
خسته. زخم دار. زخم کرده شده. افکارشده.
(ناظم الاطباء). جریح. مکلوم. افگار. فگار.
جراحت برداشته. زخم دیده. زخمی شده.
زخمی (به اصطلاح امروز). (یادداشت به خط
مرحوم دهخدا): احمد گفت روی ندارد
مجروح به جنگ رفتن. ...
خسته. زخم دار. زخم کرده شده. افکارشده.
(ناظم الاطباء). جریح. مکلوم. افگار. فگار.
جراحت برداشته. زخم دیده. زخمی شده.
زخمی (به اصطلاح امروز). (یادداشت به خط
مرحوم دهخدا): احمد گفت روی ندارد
مجروح به جنگ رفتن. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (اِخ) شیخ غلام سعدبن شیخ
فضل اللََّه از شعرای هندوستان و از مردم
جاجموی کانپور بود. وی شاگرد ملتمس
جهان آبادی بوده است. به زبان فارسی و اردو
دیوان دارد. از اوست:
به حسرت سوخت رنگ لعل تو ...
فضل اللََّه از شعرای هندوستان و از مردم
جاجموی کانپور بود. وی شاگرد ملتمس
جهان آبادی بوده است. به زبان فارسی و اردو
دیوان دارد. از اوست:
به حسرت سوخت رنگ لعل تو ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ ] (اِخ) عصمةاللََّه خان بن مولوی
عبدالقادرخان از شعرای هندوستان و از مردم
بنارس بود. از اوست:
ستارگان فلک راست اضطراب عظیم
گمان برم که در گوش یار می جنبد.
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ
سخنوران ...
عبدالقادرخان از شعرای هندوستان و از مردم
بنارس بود. از اوست:
ستارگان فلک راست اضطراب عظیم
گمان برم که در گوش یار می جنبد.
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ
سخنوران ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
مَجْروحٌ
[maʒ'ruːħ]
adj
أُصيبَ بِجُرْحٍ m blessé
◊
مَجْروحٌ في كَتِفِهِ — blessé à l'épaule