قدسی
The entry is a dictionary list for the word قدسی
قدسی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (ص نسبی، اِ) فرشته.
|| روحانی. || صالح و نیکوکار.
- حدیث قدسی؛ حدیثی که خدا فرموده
است بیرون از قرآن. برای تاریخچهٔ حدیثهای
قدسی و ادعیهٔ سر رجوع ...
|| روحانی. || صالح و نیکوکار.
- حدیث قدسی؛ حدیثی که خدا فرموده
است بیرون از قرآن. برای تاریخچهٔ حدیثهای
قدسی و ادعیهٔ سر رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (اِخ) (میر...) از شاعران و از
مردم تفرش است. او راست:
از نگاه گرم من بر خود به صد دل عاشق است
دیده در آئینهٔ چشمم مگر رخسار خویش.
***
شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم
ورنه با این ناتوانی ...
مردم تفرش است. او راست:
از نگاه گرم من بر خود به صد دل عاشق است
دیده در آئینهٔ چشمم مگر رخسار خویش.
***
شوق نگذارد کزو یکبارگی دل برکنم
ورنه با این ناتوانی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ سی ی ] (اِخ) دمشقی،
الیاس بیک بن عبده بیک قدسی از نویسندگان
است. وی به سال ۱۸۵۰ م. در دمشق به دنیا
آمد و مبادی علوم را در مدرسهٔ بطریرکیهٔ
دمشق فرا گرفت و پس از فراگرفتن زبان
فرانسه ...
الیاس بیک بن عبده بیک قدسی از نویسندگان
است. وی به سال ۱۸۵۰ م. در دمشق به دنیا
آمد و مبادی علوم را در مدرسهٔ بطریرکیهٔ
دمشق فرا گرفت و پس از فراگرفتن زبان
فرانسه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (اِخ) محمدخان مردی
قدسی طینت. گویند از آن ولایت (مشهد)
دلگیر شده به هندوستان رفته در آنجا کمال
اعتبار یافته و هم در هندوستان فوت شده
استخوانهای او را به خراسان بردند دیوانش
ملاحظه شد. این چند ...
قدسی طینت. گویند از آن ولایت (مشهد)
دلگیر شده به هندوستان رفته در آنجا کمال
اعتبار یافته و هم در هندوستان فوت شده
استخوانهای او را به خراسان بردند دیوانش
ملاحظه شد. این چند ...