قارن
The entry is a dictionary list for the word قارن
قارن Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رِ ] (ع ص) بندکننده چیزی را به
چیزی. پیوسته کننده. (ناظم الاطباء).
|| رجل قارن؛ مردی که شمشیر و تیر هر دو
داشته باشد. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
|| همدم. یار. (ناظم الاطباء). ...
چیزی. پیوسته کننده. (ناظم الاطباء).
|| رجل قارن؛ مردی که شمشیر و تیر هر دو
داشته باشد. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
|| همدم. یار. (ناظم الاطباء). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) شکل پهلوی کلمه کارن است و آن نام یکی از خاندانهای بزرگ عهد
اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز
دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان
به همین اسم شهرت یافته اند. (ایران در زمان ...
اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز
دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان
به همین اسم شهرت یافته اند. (ایران در زمان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نام سپهسالار اسپهبد
خورشید. اسپهبد خورشید سپهسالاری
داشت به نام قارن که دهکدهٔ قارن آباد در
پنج هزار به نام او است. (ترجمهٔ مازندران و
استرآباد رابینو ص ۱۶۸).
خورشید. اسپهبد خورشید سپهسالاری
داشت به نام قارن که دهکدهٔ قارن آباد در
پنج هزار به نام او است. (ترجمهٔ مازندران و
استرآباد رابینو ص ۱۶۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نام کسی که به سرکردگی
چهل هزار تن به سال ۳۲ هـ . ق. در خراسان
خروج کرد. ابن اثیر گوید قارن گروه فراوانی
از ناحیهٔ طیسین و مردم باذِغیس و هرات و
قهستان در حدود ...
چهل هزار تن به سال ۳۲ هـ . ق. در خراسان
خروج کرد. ابن اثیر گوید قارن گروه فراوانی
از ناحیهٔ طیسین و مردم باذِغیس و هرات و
قهستان در حدود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) نام کسی که از طرف کسری
حاکم اهواز بود، در زمان خلافت ابوبکر
خالدبن ولید لشکری برای تصرف ایله که
جزو قلمرو ایران بود و هرمز از طرف کسری
بر آن حکومت داشت روانه کرد. جنگی ...
حاکم اهواز بود، در زمان خلافت ابوبکر
خالدبن ولید لشکری برای تصرف ایله که
جزو قلمرو ایران بود و هرمز از طرف کسری
بر آن حکومت داشت روانه کرد. جنگی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن برزمهر. نام یکی از
دلاوران ایران. (ولف ص ۶۱۹). به زمان بهرام
گور:
بیاورد هم قارن برزمهر
دگر راد برزین آژنگ چهر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۷
ص ۲۱۹۶).
دلاوران ایران. (ولف ص ۶۱۹). به زمان بهرام
گور:
بیاورد هم قارن برزمهر
دگر راد برزین آژنگ چهر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۷
ص ۲۱۹۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن خورشیدبن ابوالقاسم،
برادر خورشید (۵۱۲ -۵۴۰ هـ . ق.) که اسپهبد
مامطیر بوده است. (ترجمهٔ مازندران و
استرآباد رابینو ص ۱۹۴).
برادر خورشید (۵۱۲ -۵۴۰ هـ . ق.) که اسپهبد
مامطیر بوده است. (ترجمهٔ مازندران و
استرآباد رابینو ص ۱۹۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ)بن سرخاب بن شهریاربن دارا
از خاندان اسپهبدان طبرستان متوفی به سال
۴۶۶ هـ . ق. (ترجمهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۸۱).
از خاندان اسپهبدان طبرستان متوفی به سال
۴۶۶ هـ . ق. (ترجمهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۸۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن سوخرا نخستین کس از
فرمانروایان و حکام آل قارن وند بوده است که
۳۷ سال در جبال طبرستان حکومت داشت.
(از ترجمهٔ مازندران استرآباد ص ۱۷۹).
آل قارن در جبال و طبرستان تقریباً ۲۷۴ سال
حکومت داشته ...
فرمانروایان و حکام آل قارن وند بوده است که
۳۷ سال در جبال طبرستان حکومت داشت.
(از ترجمهٔ مازندران استرآباد ص ۱۷۹).
آل قارن در جبال و طبرستان تقریباً ۲۷۴ سال
حکومت داشته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن شاه آرشاویر. پیرنیا
آورده است شاه آرشاویر سه پسر و یک دختر
داشت. دومین پسر او قارن بود و بزرگترین
پسر او آرداشس که پس از پدر به تخت
سلطنت ایران نشست. (ایران باستان ج ۳
ص ...
آورده است شاه آرشاویر سه پسر و یک دختر
داشت. دومین پسر او قارن بود و بزرگترین
پسر او آرداشس که پس از پدر به تخت
سلطنت ایران نشست. (ایران باستان ج ۳
ص ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن شروین. وی پدر شهریار
ششمین فرمانروا از سلسلهٔ کیوسیهٔ آل باوند
طبرستان بود. (از ترجمهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۸۰).
ششمین فرمانروا از سلسلهٔ کیوسیهٔ آل باوند
طبرستان بود. (از ترجمهٔ مازندران و استرآباد
رابینو ص ۱۸۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن شهریار، هشتمین از
حکام و فرمانروایان دستهٔ کیوسیهٔ آل باوند که
در مازندران ۳۰ سال فرمانروائی داشت.
(ترجمهٔ مازندران و استرآباد ص ۱۸۰).
حکام و فرمانروایان دستهٔ کیوسیهٔ آل باوند که
در مازندران ۳۰ سال فرمانروائی داشت.
(ترجمهٔ مازندران و استرآباد ص ۱۸۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن قباد نام پسر قباد و برادر
انوشیروان که پادشاهی طبرستان و آن حدود
او را بود. (مجمل التواریخ و القصص ص ۳۶).
انوشیروان که پادشاهی طبرستان و آن حدود
او را بود. (مجمل التواریخ و القصص ص ۳۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن کاوه. پسر کاوهٔ آهنگر که
یکی از امرای عجم بود و در زمان فریدون به
اهتمام او چین مفتوح شد. (مجمل التواریخ و
القصص ص ۴۱ و حبیب السیر چ قدیم ایران
جزو ۲ از ...
یکی از امرای عجم بود و در زمان فریدون به
اهتمام او چین مفتوح شد. (مجمل التواریخ و
القصص ص ۴۱ و حبیب السیر چ قدیم ایران
جزو ۲ از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن گرشاسف. از امرای
طبرستان است. وی به سال ۵۲۱ هـ . ق. از
دژاروهین در برابر حملهٔ بادغاش که یکی از
سرداران سلطان سنجر بود دفاع نمود.
(ترجمهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۹۵).
طبرستان است. وی به سال ۵۲۱ هـ . ق. از
دژاروهین در برابر حملهٔ بادغاش که یکی از
سرداران سلطان سنجر بود دفاع نمود.
(ترجمهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۹۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن گشسب یکی از نجبای
ایران (ولف ص ۶۱۹). معاصر یزدگرد
بزه گر:
چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب
دگر قارن گرد پور گشسب.
(شاهنامه چ بروخیم ج ۷ ص ۲۰۹۷ س
۷).
ایران (ولف ص ۶۱۹). معاصر یزدگرد
بزه گر:
چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب
دگر قارن گرد پور گشسب.
(شاهنامه چ بروخیم ج ۷ ص ۲۰۹۷ س
۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) ابن وندا هرمزد. یکی از
حکام و فرمانروایان آل قارن وند است که ۴۰
سال حکومت داشته است. (ترجمهٔ مازندران
و استرآباد رابینو ص ۱۷۹). رجوع به
قارن وند شود.
حکام و فرمانروایان آل قارن وند است که ۴۰
سال حکومت داشته است. (ترجمهٔ مازندران
و استرآباد رابینو ص ۱۷۹). رجوع به
قارن وند شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) (اسپهبد...) مورخان
نوشته اند مال و مکنت ابومسلم را استادسیس
برگرفت و از وی به چنگ سپهبد قارن افتاد.
(پاورقی مجمل التواریخ و القصص ص ۳۲۸).
رجوع به خازم شود.
نوشته اند مال و مکنت ابومسلم را استادسیس
برگرفت و از وی به چنگ سپهبد قارن افتاد.
(پاورقی مجمل التواریخ و القصص ص ۳۲۸).
رجوع به خازم شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) کوه... نام کوهی است در
مازندران. (حبیب السیر خیام ج ۲ ص ۴۱۷).
و آن را به این ملاحظه که ملک الجبال لقب
داشته کوه قارن میگفته اند. (آنندراج). ناحیتی
است [ به دیلمان ] که مر ...
مازندران. (حبیب السیر خیام ج ۲ ص ۴۱۷).
و آن را به این ملاحظه که ملک الجبال لقب
داشته کوه قارن میگفته اند. (آنندراج). ناحیتی
است [ به دیلمان ] که مر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (اِخ) کوه... نام کوهی است که در
ناحیهٔ بختیاری چهارلنگ واقع و در یک
فرسخی آن دریاچهٔ کوچکی به عرض و
طول هزارگز است.
ناحیهٔ بختیاری چهارلنگ واقع و در یک
فرسخی آن دریاچهٔ کوچکی به عرض و
طول هزارگز است.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
قارَنَ
['qaːrana]
v
وازَنَ comparer
◊
قارَنَ بَيْنَ الكِتابَيْنِ — Il a comparé les deux livres.
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
قارَنَ (بِـ، بَيْنَ): قابَلَ
to compare (with), contrast (with), collate (with)
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
قارَنَ: صاحَبَ، اِقْتَرَنَ بِـ
to associate with, unite with; to be connected with, linked with, joined with
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
قَارَنَ
п. III
1) соеденяться, сочетаться
2) сопостовлять, сравнивать, сличать (что вин. п. с чем بـ или . . . يسن . . . وبين)
3) быть сверстником
* * *
ааа
сравнивать, сопоставлять