فرید
The entry is a dictionary list for the word فرید
فرید Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (ع ص) یگانه. (منتهی الارب).
واحد. (از اقرب الموارد). یکتا. بی مانند.
بی نظیر. یگانه. (یادداشت بخط مؤلف):
نتوان گفت فریدی، که نه ای
جفت فضلی، نبود جفت فرید.سوزنی.
|| سیف فَرید؛ شمشیر بی ...
واحد. (از اقرب الموارد). یکتا. بی مانند.
بی نظیر. یگانه. (یادداشت بخط مؤلف):
نتوان گفت فریدی، که نه ای
جفت فضلی، نبود جفت فرید.سوزنی.
|| سیف فَرید؛ شمشیر بی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(فَ) [ ع . ] (ص .) 1 - یگانه ، بی همتا. 2 - گوهر یکتا و گران بها. 3 - (اِ.)
گوهری که میان گردن بند آویزان کنند.
گوهری که میان گردن بند آویزان کنند.