فروزان
The entry is a dictionary list for the word فروزان
فروزان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فُ ] (نف) صفت فاعلی از
فروختن. افروزنده. درخشنده. (حاشیهٔ برهان
چ معین). تابنده. (صحاح الفرس). روشن.
درخشان. فروزنده :
که فرزند آن نامور شاه بود
فروزان چو در تیره شب ماه بود.فردوسی.
تهمتن چو بشنید آن خواب شاه
ز باز و ...
فروختن. افروزنده. درخشنده. (حاشیهٔ برهان
چ معین). تابنده. (صحاح الفرس). روشن.
درخشان. فروزنده :
که فرزند آن نامور شاه بود
فروزان چو در تیره شب ماه بود.فردوسی.
تهمتن چو بشنید آن خواب شاه
ز باز و ...