عمران
The entry is a dictionary list for the word عمران
عمران Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
bayındırlık; imar
Arapça - Türkçe sözlük
عُمْران
1. imar
Anlamı: bayındırlık
2. bayındırlık
Anlamı: bayındır olma durumu
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع اِ) دو طرف هر دو آستین. و
آن را به فتح میم نیز خوانند و گویا اصح باشد.
(از منتهی الارب). رجوع به عَمَر شود.
آن را به فتح میم نیز خوانند و گویا اصح باشد.
(از منتهی الارب). رجوع به عَمَر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (ع اِ) دو گوشت پاره بالای
لهات آویخته. (منتهی الارب). دو گوشت پاره
که بر ملازه آویخته است. (از اقرب الموارد).
لهات آویخته. (منتهی الارب). دو گوشت پاره
که بر ملازه آویخته است. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (ع مص) لازم گرفتن شخص
مال یا منزل خود را. عِمارة. عُمور. (از اقرب
الموارد). رجوع به عمارة و عمور شود.
مال یا منزل خود را. عِمارة. عُمور. (از اقرب
الموارد). رجوع به عمارة و عمور شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (ع اِمص) آبادانی. (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). صاحب آنندراج
این کلمه را به ضم اول و فتح دوم ضبط کرده و
معنی آن را آبادانیها نوشته است، سپس گوید:
«فارسیان [ آنرا ] به سکون استعمال نمایند
بمعنی آبادان»: ...
الارب) (از اقرب الموارد). صاحب آنندراج
این کلمه را به ضم اول و فتح دوم ضبط کرده و
معنی آن را آبادانیها نوشته است، سپس گوید:
«فارسیان [ آنرا ] به سکون استعمال نمایند
بمعنی آبادان»: ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) نام دو تن از تازیان، یعنی
عمروبن جابر و بدربن عمرو. (ناظم الاطباء)
(از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
عمروبن جابر و بدربن عمرو. (ناظم الاطباء)
(از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ ] (اِخ) (أبرق...) موضعی است به
دیار عرب. نام آن در شعر دوس بن ام غسان
یربوعی آمده است. (از معجم البلدان).
دیار عرب. نام آن در شعر دوس بن ام غسان
یربوعی آمده است. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ ] (اِخ) موضعی است در بلاد
مراد در جَوف. و یکی از ایام عرب در آن
روی داده است. (از معجم البلدان).
مراد در جَوف. و یکی از ایام عرب در آن
روی داده است. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عُ مَ ] (اِخ) بصیغهٔ تثنیه. ابوبکر و
عمر. (اقرب الموارد). ابوبکر صدیق و عمربن
الخطاب، یا عمربن الخطاب و عمربن
عبدالعزیز. و اولی اصح است، زیرا
«سیرةالعمرین» پیش از عمربن عبدالعزیز
هشتمین خلیفهٔ اموی به کار رفته است. (از
منتهی الارب). ...
عمر. (اقرب الموارد). ابوبکر صدیق و عمربن
الخطاب، یا عمربن الخطاب و عمربن
عبدالعزیز. و اولی اصح است، زیرا
«سیرةالعمرین» پیش از عمربن عبدالعزیز
هشتمین خلیفهٔ اموی به کار رفته است. (از
منتهی الارب). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) (آل...) نام سورهٔ سوم از
قرآن کریم است که مدنی است و پس از سورهٔ
بقره و پیش از سورهٔ نساء واقع و شامل
دویست آیه است.
قرآن کریم است که مدنی است و پس از سورهٔ
بقره و پیش از سورهٔ نساء واقع و شامل
دویست آیه است.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) شعبه ای از قبیلهٔ
بنی رکب، منشعب از بنی اشعر بوده است. (از
تاریخ قم ۲۸۳).
بنی رکب، منشعب از بنی اشعر بوده است. (از
تاریخ قم ۲۸۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام یکی از عشایر یمن
است که در شمال حدیده سکونت دارند. (از
معجم قبائل العرب ج ۲).
است که در شمال حدیده سکونت دارند. (از
معجم قبائل العرب ج ۲).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام بطنی است از ثعلبة طی،
از قحطانیه. و منازل آنان در قسمتهای شرقی
دیار مصر و قسمتهای غربی بلاد شام قرار
داشت. (از معجم قبائل العرب ج ۲ از
نهایةالارب قلقشندی).
از قحطانیه. و منازل آنان در قسمتهای شرقی
دیار مصر و قسمتهای غربی بلاد شام قرار
داشت. (از معجم قبائل العرب ج ۲ از
نهایةالارب قلقشندی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن ابی عطاء واسطی،
مکنی به ابوحمزه. تابعی بود. رجوع به
ابوحمزهٔ واسطی شود.
مکنی به ابوحمزه. تابعی بود. رجوع به
ابوحمزهٔ واسطی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن ابی عمرو. وی از
اطبای ماهر بود و در طب خدمت امیر
عبدالرحمان میکرد. و او را تألیفاتی در طب
است. (از عیون الانباء ج ۲ ص ۴۱).
اطبای ماهر بود و در طب خدمت امیر
عبدالرحمان میکرد. و او را تألیفاتی در طب
است. (از عیون الانباء ج ۲ ص ۴۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن اسماعیل بن عمران،
مکنی به ابوالنجم. از یاران ابومسلم خراسانی
در قرن دوم هجری بود. و نام او را که یعقوبی
(ص ۲۸۵) چنین آورده است، در تاریخ
سیستان بصورت «عماربن اسماعیل...» ذکر
شده است. رجوع ...
مکنی به ابوالنجم. از یاران ابومسلم خراسانی
در قرن دوم هجری بود. و نام او را که یعقوبی
(ص ۲۸۵) چنین آورده است، در تاریخ
سیستان بصورت «عماربن اسماعیل...» ذکر
شده است. رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن تَغلِب بن وائل بن
قاسطبن هِنب بن أفصی بن دُعمی بن جَدیلةبن
اسدبن ربیعةبن نزاربن معدبن عدنان. جدی
است جاهلی و بطن عمران بن تغلب وائلی
منتسب به اوست. (از معجم قبائل العرب از
نهایةالارب ...
قاسطبن هِنب بن أفصی بن دُعمی بن جَدیلةبن
اسدبن ربیعةبن نزاربن معدبن عدنان. جدی
است جاهلی و بطن عمران بن تغلب وائلی
منتسب به اوست. (از معجم قبائل العرب از
نهایةالارب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن تیم بصری عطاردی،
مکنی به ابورجاء. صحابی است. رجوع به
عمران عطاردی (ابن ملحان...) شود.
مکنی به ابورجاء. صحابی است. رجوع به
عمران عطاردی (ابن ملحان...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن حارث سلمی، مکنی
به ابوالحکم. محدث است. رجوع به
ابوالحکم (عمران بن...) شود.
به ابوالحکم. محدث است. رجوع به
ابوالحکم (عمران بن...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن حُذَیفةبن الیمان.
تابعی بود. از یاران مقدم مختار ثقفی در کوفه
بشمار می رفت. وی در سال ۶۷ هـ .ق. به
دست مصعب بن زبیر به قتل رسید. (از الاعلام
زرکلی از کامل ابن اثیر ...
تابعی بود. از یاران مقدم مختار ثقفی در کوفه
بشمار می رفت. وی در سال ۶۷ هـ .ق. به
دست مصعب بن زبیر به قتل رسید. (از الاعلام
زرکلی از کامل ابن اثیر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن حصین بن عبیدبن
خلف بن عبدنهم بن حذیفةبن جهمةبن
غاضرةبن حبشةبن کعب بن عمرو خزاعی،
مکنی به ابونُجَید. از صحابیان و محدثان بود.
رجوع به عمران خزاعی شود.
خلف بن عبدنهم بن حذیفةبن جهمةبن
غاضرةبن حبشةبن کعب بن عمرو خزاعی،
مکنی به ابونُجَید. از صحابیان و محدثان بود.
رجوع به عمران خزاعی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن حطان بن ظبیان بن
لوذان بن حرث بن سدوس سدوسی یا ذهلی،
مکنی به ابوشهاب. از تابعیان بود. رجوع به
عمران سدوسی شود.
لوذان بن حرث بن سدوس سدوسی یا ذهلی،
مکنی به ابوشهاب. از تابعیان بود. رجوع به
عمران سدوسی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن حُلوان بن الحاف
(حافی) بن قضاعة. نام بطنی است از قضاعة،
از قحطانیة. (معجم قبائل العرب از
نهایةالارب نویری ج ۲ ص ۲۹۵ و
نهایةالارب قلقشندی و جمهرة انساب العرب
ابن حزم ص ۴۲۱).
(حافی) بن قضاعة. نام بطنی است از قضاعة،
از قحطانیة. (معجم قبائل العرب از
نهایةالارب نویری ج ۲ ص ۲۹۵ و
نهایةالارب قلقشندی و جمهرة انساب العرب
ابن حزم ص ۴۲۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن خالد. از قتلهٔ حضرت
حسین بن علی (ع) بود که به دست مختار
ثقفی به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ
خیام ج ۲ ص ۱۴۳ شود.
حسین بن علی (ع) بود که به دست مختار
ثقفی به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ
خیام ج ۲ ص ۱۴۳ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن داود قطان، مکنی به
ابوالعوام. از روات حدیث است. رجوع به
ابوالعوام (عمران بن...) شود.
ابوالعوام. از روات حدیث است. رجوع به
ابوالعوام (عمران بن...) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عِ ] (اِخ) ابن ربیعةبن عبس بن
شحارة. بطنی است بزرگ که در یمن اقامت
دارند. (معجم قبائل العرب از تاج العروس
زبیدی ج ۳ ص ۲۸۷).
شحارة. بطنی است بزرگ که در یمن اقامت
دارند. (معجم قبائل العرب از تاج العروس
زبیدی ج ۳ ص ۲۸۷).