علامت
The entry is a dictionary list for the word علامت
علامت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
alâmet
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ عَ مَ ] (ع اِ) علامة. نشان. (اقرب
الموارد) (منتهی الارب). ج، عَلام، علامات. و
در تداول فارسی زبانان به علائم (علایم) نیز
جمع بسته شود. || نشانی که در راه برای
رهنمونی برپا سازند. (اقرب ...
الموارد) (منتهی الارب). ج، عَلام، علامات. و
در تداول فارسی زبانان به علائم (علایم) نیز
جمع بسته شود. || نشانی که در راه برای
رهنمونی برپا سازند. (اقرب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(عَ مَ) [ ع . علامة ] (اِ.) 1 - نشان ، نشانی . 2 - در فارسی به معنای پرچم ، درفش
. 3 - صلیب مانندی ساخته شده از آهن با تزئینات مخصوص به خود که در محرم هنگام
عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند.
. 3 - صلیب مانندی ساخته شده از آهن با تزئینات مخصوص به خود که در محرم هنگام
عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند.