ضیاع
The entry is a dictionary list for the word ضیاع
ضیاع Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص، اِ) جِ ضایع. (منتهی الارب).
رجوع به ضایع شود. || جِ ضیعة، بمعنی
خواسته و زمین و آب و درخت :
بس ای ملک که ضیاع من و عقار مرا
نه آفتاب مساحت کند نه ...
رجوع به ضایع شود. || جِ ضیعة، بمعنی
خواسته و زمین و آب و درخت :
بس ای ملک که ضیاع من و عقار مرا
نه آفتاب مساحت کند نه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضَ ] (ع اِ) زن و فرزندان و هرکه در
نفقه و مؤنت او باشد. هر ضعیف و نیازمند که
در امور و حوائج خود محتاج او بود. (منتهی
الارب). || عیال. || ...
نفقه و مؤنت او باشد. هر ضعیف و نیازمند که
در امور و حوائج خود محتاج او بود. (منتهی
الارب). || عیال. || ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ضَ ] (ع مص) هلاک شدن. (منتهی
الارب) (منتخب اللغات). ضایع شدن. (دهار).
بباد شدن. (تاج المصادر). تلف گردیدن.
بطلان. تباهی. تفقد. گویند: فلان مات ضیاعاً؛
مرد و کسی پروای او نکرد. ضیعة. ضیع. ضیَع.
(منتهی الارب).
الارب) (منتخب اللغات). ضایع شدن. (دهار).
بباد شدن. (تاج المصادر). تلف گردیدن.
بطلان. تباهی. تفقد. گویند: فلان مات ضیاعاً؛
مرد و کسی پروای او نکرد. ضیعة. ضیع. ضیَع.
(منتهی الارب).