شهریار
The entry is a dictionary list for the word شهریار
شهریار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِ مرکب) کلانتر و بزرگ
شهر. (ناظم الاطباء) (برهان). حاکم. امیر
ناحیه ای. فرمانروای شهر یا ناحیه یا
کشور:
شهریاری که خلاف تو کند زود فتد
از سمن زار به خارستان وز کاخ به کاز.
فرخی.
به آیین یکی شهر ...
شهر. (ناظم الاطباء) (برهان). حاکم. امیر
ناحیه ای. فرمانروای شهر یا ناحیه یا
کشور:
شهریاری که خلاف تو کند زود فتد
از سمن زار به خارستان وز کاخ به کاز.
فرخی.
به آیین یکی شهر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن بادوسبان بن
خورزادبن بادوسبان بن کاوباره. از ملوک
طبرستان، و مدت حکومت او سی سال بوده
است. (از حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۴۰۵).
خورزادبن بادوسبان بن کاوباره. از ملوک
طبرستان، و مدت حکومت او سی سال بوده
است. (از حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۴۰۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن تافیل (و در نسخه ای
از بدایع الازمان: تاقیل). امیر عمان بروزگار
ملک قاورد، و قاورد به عمان لشکر کشید و
پس از غارت عمان امارت باز وی داد و هم
شحنه ای از دست خود ...
از بدایع الازمان: تاقیل). امیر عمان بروزگار
ملک قاورد، و قاورد به عمان لشکر کشید و
پس از غارت عمان امارت باز وی داد و هم
شحنه ای از دست خود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن جمشیدبن بنداربن
شیرزاد. از ملوک رویان بوده است و اوست
که داعی صغیر را دستگیر کرد و نزد علی بن
وهسودان نمایندهٔ المقتدر باللََّه عباسی فرستاد،
و حکومت وی دوازده سال طول کشید. (از
حبیب السیر ...
شیرزاد. از ملوک رویان بوده است و اوست
که داعی صغیر را دستگیر کرد و نزد علی بن
وهسودان نمایندهٔ المقتدر باللََّه عباسی فرستاد،
و حکومت وی دوازده سال طول کشید. (از
حبیب السیر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن دارا. آخر طبقهٔ اولاد
باوندبن شاپوربن کیووس بن قباد است و
حکومت این سلسله از سال ۳۴۵ تا ۳۹۷
هـ . ق. بوده است. (از حبیب السیر چ خیام ج ۲
ص ۴۱۶، ۴۱۷). رجوع به ترجمهٔ مازندران ...
باوندبن شاپوربن کیووس بن قباد است و
حکومت این سلسله از سال ۳۴۵ تا ۳۹۷
هـ . ق. بوده است. (از حبیب السیر چ خیام ج ۲
ص ۴۱۶، ۴۱۷). رجوع به ترجمهٔ مازندران ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن رستم دیلمی. مؤلف
حبیب السیر بعضی از اخبار مربوط به دیالمه
را به استناد روایت از او نقل میکند. (از حبیب
السیر چ خیام ج ۲ ص ۴۲۱).
حبیب السیر بعضی از اخبار مربوط به دیالمه
را به استناد روایت از او نقل میکند. (از حبیب
السیر چ خیام ج ۲ ص ۴۲۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن شروین بن
سرخاب بن مهرمردان بن سهراب بن باوبن
شاپوربن کیووس. هشتمین از اسپهبدان
طبرستان. (یادداشت مؤلف).
سرخاب بن مهرمردان بن سهراب بن باوبن
شاپوربن کیووس. هشتمین از اسپهبدان
طبرستان. (یادداشت مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن شروین بن رستم بن
سرخاب بن قارن بن شهریاربن شروین بن
سرخاب بن مهرمردان بن سهراب، از آل باوند.
دوازدهمین از اسپهبدان و پادشاهان طبرستان
و نسبت آنان به یزدگرد شهریار پیوندد و این
پادشاه ...
سرخاب بن قارن بن شهریاربن شروین بن
سرخاب بن مهرمردان بن سهراب، از آل باوند.
دوازدهمین از اسپهبدان و پادشاهان طبرستان
و نسبت آنان به یزدگرد شهریار پیوندد و این
پادشاه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن علاءالدوله ملقب به
حسام الدوله. از امراء مازندران که به دست
علاءالدوله حسن بن رستم بقتل رسید. (از
حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۴۲۰).
حسام الدوله. از امراء مازندران که به دست
علاءالدوله حسن بن رستم بقتل رسید. (از
حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۴۲۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن کیخسرو
(نصیرالدوله) (۷۱۷ -۷۲۵ هـ . ق.). حاکم و
فرماندار کلارستاق در مازندران. (ترجمهٔ
سفرنامهٔ رابینو ص ۲۰۶).
(نصیرالدوله) (۷۱۷ -۷۲۵ هـ . ق.). حاکم و
فرماندار کلارستاق در مازندران. (ترجمهٔ
سفرنامهٔ رابینو ص ۲۰۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) ابن محمدبن احمدبن
محمدبن شهریار. محدث است. (ذکر اخبار
اصفهان ج ۱ ص ۳۴۶).
محمدبن شهریار. محدث است. (ذکر اخبار
اصفهان ج ۱ ص ۳۴۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) نام پدر یزدگرد سوم،
آخرین و سی وپنجمین پادشاه ساسانیان
است. (از حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۵۳).
جمعی از مورخان آورده اند که منجمی با
خسرو پرویز گفت که از تو پسری متولد شود
که ملک ...
آخرین و سی وپنجمین پادشاه ساسانیان
است. (از حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۵۳).
جمعی از مورخان آورده اند که منجمی با
خسرو پرویز گفت که از تو پسری متولد شود
که ملک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بعضی از مورخان از وی
به فرخان و بعضی به «شهربراز» تعبیر کرده اند
و صاحب شاهنامه نامش را «کراز» گفته.
محمدبن جریر طبری «شهر ایران» در قلم
آورده و بر هر تقدیر چون از خاندان ملک ...
به فرخان و بعضی به «شهربراز» تعبیر کرده اند
و صاحب شاهنامه نامش را «کراز» گفته.
محمدبن جریر طبری «شهر ایران» در قلم
آورده و بر هر تقدیر چون از خاندان ملک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) نام پسر برزو، پسر
سهراب است در روایات ملی ما و شهریارنامه
که منظومهٔ داستانی مختاری در قرن پنجم
هجری است. قهرمان آن شهریاربن برزو و
آخرین فرد مشهور خاندان گرشاسب است.
(از فرهنگ فارسی معین).
سهراب است در روایات ملی ما و شهریارنامه
که منظومهٔ داستانی مختاری در قرن پنجم
هجری است. قهرمان آن شهریاربن برزو و
آخرین فرد مشهور خاندان گرشاسب است.
(از فرهنگ فارسی معین).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) نام پسری خرد از هرمزد
که بهرام چوبینه او را بجای هرمزد [ پس از
گریختن پرویز به آذربایجان ] بپادشاهی نامزد
کرد. (یادداشت مؤلف): پس چون ماهی
چند برآمد و بهرام بملکت همی بود هرمز را
پسری ...
که بهرام چوبینه او را بجای هرمزد [ پس از
گریختن پرویز به آذربایجان ] بپادشاهی نامزد
کرد. (یادداشت مؤلف): پس چون ماهی
چند برآمد و بهرام بملکت همی بود هرمز را
پسری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) معروف به شیخ شهریار.
در سه کیلومتری جنوب شرقی شیراز بقعهٔ
کوچکی قرار دارد که در آن دو سنگ قبر دیده
می شود. بر روی یکی از آنها نوشته شده:
صاحب النفس القدسیّة و المقامات العالیه
شهریاربن علی ...
در سه کیلومتری جنوب شرقی شیراز بقعهٔ
کوچکی قرار دارد که در آن دو سنگ قبر دیده
می شود. بر روی یکی از آنها نوشته شده:
صاحب النفس القدسیّة و المقامات العالیه
شهریاربن علی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) از سرداران ایران که
اردشیر پور شیرویه را بقتل رسانید. (از
حبیب السیر چ طهران ج ۱ ص ۸۸).
اردشیر پور شیرویه را بقتل رسانید. (از
حبیب السیر چ طهران ج ۱ ص ۸۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) بخشی از شهر تهران که
۱۷۰۰۰ تن سکنه دارد و مرکز آن کرشته و
دیههای آن «علیشاه عوض» و «رباطکریم»
است. (از فرهنگ فارسی معین). در کتابهای
جغرافیایی قدیم این نام را به یکی از ولایات
مشهور ...
۱۷۰۰۰ تن سکنه دارد و مرکز آن کرشته و
دیههای آن «علیشاه عوض» و «رباطکریم»
است. (از فرهنگ فارسی معین). در کتابهای
جغرافیایی قدیم این نام را به یکی از ولایات
مشهور ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) نام ایستگاه شمارهٔ چهار
راه آهن جنوب که پیشتر رباطکریم نامیده
میشد. این نقطه بمناسبت اینکه مرکز شهریار
است بدین نام خوانده شده و این محل در
۳۶هزارگزی تهران واقع است. (یادداشت
مؤلف).
راه آهن جنوب که پیشتر رباطکریم نامیده
میشد. این نقطه بمناسبت اینکه مرکز شهریار
است بدین نام خوانده شده و این محل در
۳۶هزارگزی تهران واقع است. (یادداشت
مؤلف).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ ] (اِخ) دهی از دهستان بربرود
بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است و
۱۵۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۶).
بخش الیگودرز شهرستان بروجرد است و
۱۵۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی
ایران ج ۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(شَ) [ په . ] (اِمر.) 1 - فرمانروای شهر. 2 - پادشاه . 3 - از نام های پسران .