شعله
The entry is a dictionary list for the word شعله
شعله Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
alev
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ لَ / لِ ] (از ع، اِ) شعلة. زبانهٔ آتش
و وراغ. (ناظم الاطباء). زبانه. زبانهٔ آتش.
الاو. الو. آتش افروخته. لهیب. آفرازه. پارهٔ
آتشی که می درخشد. پارهٔ آتش که می بجهد.
قبس. مقباس. (یادداشت مؤلف). صاحب
آنندراج گوید: زبانهٔ ...
و وراغ. (ناظم الاطباء). زبانه. زبانهٔ آتش.
الاو. الو. آتش افروخته. لهیب. آفرازه. پارهٔ
آتشی که می درخشد. پارهٔ آتش که می بجهد.
قبس. مقباس. (یادداشت مؤلف). صاحب
آنندراج گوید: زبانهٔ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شُ لَ ] (اِخ) اغورلو (یا اغوریور،
اغونور) بیگ پسر امامقلی خان حاکم فارس.
از گویندگان قرن یازدهم هجری بود و شاه
صفی پس از کشتن پدرش به چشمان وی نیز
میل کشید و او را به زندان افکند. شعله در
زندان ...
اغونور) بیگ پسر امامقلی خان حاکم فارس.
از گویندگان قرن یازدهم هجری بود و شاه
صفی پس از کشتن پدرش به چشمان وی نیز
میل کشید و او را به زندان افکند. شعله در
زندان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(شُ لَ یا لِ) [ ع . شعلة ] (اِ.) 1 - زبانه آتش . 2 - فروغ ، روشنی .