شعشعه
The entry is a dictionary list for the word شعشعه
شعشعه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ شَ شَ عَ / عِ ] (از ع، اِمص)
شعشعة. تابندگی. تابناکی. شعشعهٔ جمال
فلان. (یادداشت مؤلف). روشنی. (از
آنندراج):
فر فردوس است این پالیز را
شعشعهٔ عرش است مر تبریز را.
مولوی.
بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلیّ صفاتم دادند.حافظ.
شعشعهٔ ...
شعشعة. تابندگی. تابناکی. شعشعهٔ جمال
فلان. (یادداشت مؤلف). روشنی. (از
آنندراج):
فر فردوس است این پالیز را
شعشعهٔ عرش است مر تبریز را.
مولوی.
بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلیّ صفاتم دادند.حافظ.
شعشعهٔ ...