شادی
The entry is a dictionary list for the word شادی
شادی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
sevinç
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حامص) شادمانی. خوشحالی. بهج.
بهجت. استبهاج. بشاشت. مسرت. نشاط.
طرب. ارتیاح. وجد. انبساط. سرور. فرح.
سراء. (ترجمان القرآن). مرحان. (منتهی
الارب). خوشدلی. شادمانی. رامش. مقابل
اندوه و غم. مقابل سوگ. مقابل تیمار. کروز.
کروژ:
از او بی اندهی بگزین و شادی با تن ...
بهجت. استبهاج. بشاشت. مسرت. نشاط.
طرب. ارتیاح. وجد. انبساط. سرور. فرح.
سراء. (ترجمان القرآن). مرحان. (منتهی
الارب). خوشدلی. شادمانی. رامش. مقابل
اندوه و غم. مقابل سوگ. مقابل تیمار. کروز.
کروژ:
از او بی اندهی بگزین و شادی با تن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع ص) نعت از شَدْو. راننده. (منتهی
الارب). شَدا الابل؛ ساقها او حدا لها. ج،
شادون و شداة. (اقرب الموارد).
|| شعرخواننده. (منتهی الارب). بآواز
خواننده؛ شداالرجل؛ انشد بیتاً او بیتین ماداً
صوته به کالغناء. (اقرب الموارد).
|| ...
الارب). شَدا الابل؛ ساقها او حدا لها. ج،
شادون و شداة. (اقرب الموارد).
|| شعرخواننده. (منتهی الارب). بآواز
خواننده؛ شداالرجل؛ انشد بیتاً او بیتین ماداً
صوته به کالغناء. (اقرب الموارد).
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دیهی است از دهستان مشهد
زیره میان ولایت باخرز، بخش طیبات از
شهرستان مشهد، واقع در ۴۲ هزارگزی شمال
باختری طیبات، در دامنهٔ کوه. آب و هوای آن
معتدل، سکنهٔ آن ۶۴ تن است. آب آن از قنات
و محصولات ...
زیره میان ولایت باخرز، بخش طیبات از
شهرستان مشهد، واقع در ۴۲ هزارگزی شمال
باختری طیبات، در دامنهٔ کوه. آب و هوای آن
معتدل، سکنهٔ آن ۶۴ تن است. آب آن از قنات
و محصولات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) از شعرای هرات. در علم رمل
نهایت مهارت داشته و گاهی نیز شعر می گفته
از اوست:
تو بجایی ننشینی که رقیبت بنشست
جز دل من که تو جا کردی و او بیرون ماند.
(آتشکدهٔ آذر چ مؤسسه نشر کتاب ...
نهایت مهارت داشته و گاهی نیز شعر می گفته
از اوست:
تو بجایی ننشینی که رقیبت بنشست
جز دل من که تو جا کردی و او بیرون ماند.
(آتشکدهٔ آذر چ مؤسسه نشر کتاب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) پدر خاندان بلی (گروهی از
قبیلهٔ منسوب به قضاعة)؛ از قحطانیه که
مسکن ایشان در بالای اخمیم در صعید مصر
بوده است. (زرکلی ج ۲ ص ۴۰۳).
قبیلهٔ منسوب به قضاعة)؛ از قحطانیه که
مسکن ایشان در بالای اخمیم در صعید مصر
بوده است. (زرکلی ج ۲ ص ۴۰۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) شاعری ایرانی است و کنیت
وی ابونصر از اشعار او در حدایق السحر
ابیات زیر آمده است:
بر خرد خویش بر ستم نتوان کرد
خویشتن خویش را دژم نتوان کرد
دانش و آزادگی و دین و مروت
این همه ...
وی ابونصر از اشعار او در حدایق السحر
ابیات زیر آمده است:
بر خرد خویش بر ستم نتوان کرد
خویشتن خویش را دژم نتوان کرد
دانش و آزادگی و دین و مروت
این همه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن ایوب. پدر خاندان سلاطین
ایوبی. جد ملوک مصر پدر نجم الدین ایوب که
آل ایوب به وی منسوبند. وی از اعاظم اعیان
اکراد بود و نسبش بقول بعضی از مورخان به
عدنان میرسد و در زمان سلطان ...
ایوبی. جد ملوک مصر پدر نجم الدین ایوب که
آل ایوب به وی منسوبند. وی از اعاظم اعیان
اکراد بود و نسبش بقول بعضی از مورخان به
عدنان میرسد و در زمان سلطان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ملقب به سپرباز، نام یکی از
کسانی است که در توطئهٔ فرزندان امیر
مبارزالدین محمد علیه پدرش شرکت داشتند
و چشم امیر مبارزالدین محمد را میل
کشیدند. رجوع به روضات الجنات فی
اوصاف مدینة هرات ص ۱۹۵ شود.
کسانی است که در توطئهٔ فرزندان امیر
مبارزالدین محمد علیه پدرش شرکت داشتند
و چشم امیر مبارزالدین محمد را میل
کشیدند. رجوع به روضات الجنات فی
اوصاف مدینة هرات ص ۱۹۵ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ملقب به فراش. نام یکی از
دلیران اسفزار، از معتمدان ملک قطب الدین
اسفزاری (پسر ملک فخرالدین کرت از آل
کرت). رجوع به روضات الجنات فی اوصاف
مدینة هرات ص ۴۹۱ شود.
دلیران اسفزار، از معتمدان ملک قطب الدین
اسفزاری (پسر ملک فخرالدین کرت از آل
کرت). رجوع به روضات الجنات فی اوصاف
مدینة هرات ص ۴۹۱ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) (هزارهٔ...) نام طایفه ای است.
رجوع به هزارهٔ شادی و تاریخ گزیده ص
۶۶۶ و ۶۶۷ و ۶۶۹ شود.
رجوع به هزارهٔ شادی و تاریخ گزیده ص
۶۶۶ و ۶۶۷ و ۶۶۹ شود.