سردار
The entry is a dictionary list for the word سردار
سردار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (نف مرکب، اِ مرکب) در
پهلوی «سردهار» (قائد، پیشوا، رئیس)، از:
سر (رأس، ریاست) +دار (از داشتن). قیاس
کنید با سالار، سروان، ساروان. (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). بمنزلهٔ سر است در
پیکر و تن و سپاه به عربی مقدمه گویند ...
پهلوی «سردهار» (قائد، پیشوا، رئیس)، از:
سر (رأس، ریاست) +دار (از داشتن). قیاس
کنید با سالار، سروان، ساروان. (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). بمنزلهٔ سر است در
پیکر و تن و سپاه به عربی مقدمه گویند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سِ ] (اِ مرکب) نام سرخدار است
در فومن. (جنگل شناسی ص ۲۵۶). رجوع
به سرخدار شود.
در فومن. (جنگل شناسی ص ۲۵۶). رجوع
به سرخدار شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ سَ ] (اِخ) متخلص به یغما.
مجموعهٔ وی بنام سرداریه ساخته و معروف
شده است. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد
براون ج ۱ ص ۲۱۷ و ۲۱۹ و یغمای جندقی
شود.
مجموعهٔ وی بنام سرداریه ساخته و معروف
شده است. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد
براون ج ۱ ص ۲۱۷ و ۲۱۹ و یغمای جندقی
شود.
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
açmaz(izah: sir saxlayan. ağzı bütün. çək ağız. ağzə çək. söz saxlayan.)