سامان
The entry is a dictionary list for the word سامان
سامان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
düzen
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) پهلوی سامان ، ارمنی سَهْمَن از
شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از
ریشهٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن،
نزول) قطعی نیست :
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود.
کسائی (از حاشیهٔ برهان قاطع ...
شکل قدیمی پهلوی ساهمان ؟ اشتقاق آن از
ریشهٔ سانسکریت سد (بمعنی اعتناکردن،
نزول) قطعی نیست :
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود.
کسائی (از حاشیهٔ برهان قاطع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام شخصی است که آل سامان
که پادشاهان سامانیه اند به او منسوب اند.
(برهان) (رشیدی). نام جد اعلی آل سامان که
شهریاری داشته اند. (آنندراج). نام مردی که
فرزندان پادشاهان بودند و ایشان را سامانیان
گفتندی. (صحاح الفرس). ...
که پادشاهان سامانیه اند به او منسوب اند.
(برهان) (رشیدی). نام جد اعلی آل سامان که
شهریاری داشته اند. (آنندراج). نام مردی که
فرزندان پادشاهان بودند و ایشان را سامانیان
گفتندی. (صحاح الفرس). ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دیهی بزرگ است در حوالی
خرقانین . هوایش بسردی مایل است و آبش
هم از آن کوه و با آب مزدقان پیوسته بساوه
رود. حاصلش غله و انگور و اندکی میوه بود
حقوق دیوانیش یک هزار و دویست دینار
است. ...
خرقانین . هوایش بسردی مایل است و آبش
هم از آن کوه و با آب مزدقان پیوسته بساوه
رود. حاصلش غله و انگور و اندکی میوه بود
حقوق دیوانیش یک هزار و دویست دینار
است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام قصبه ای است به هرات.
(دمشقی). قریه ای است بنواحی سمرقند.
(معجم البلدان). رجوع به احوال و اشعار
رودکی سعید نفیسی ص ۳۱۳، ۳۱۴، ۳۱۵
شود.
(دمشقی). قریه ای است بنواحی سمرقند.
(معجم البلدان). رجوع به احوال و اشعار
رودکی سعید نفیسی ص ۳۱۳، ۳۱۴، ۳۱۵
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) قریه ای از توابع بلخ. (معجم
البلدان) (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی
ص ۳۱۴).
البلدان) (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی
ص ۳۱۴).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) محله ای است به اصفهان از آن
محله است احمدبن علی صحاف. (معجم
البلدان) (منتهی الارب). و در تقسیمات
جغرافیایی امروز جزو چهار محال خاک
بختیاری است و هنوز قریه ای آبادان است و
عمان سامانی و دهقان سامانی ...
محله است احمدبن علی صحاف. (معجم
البلدان) (منتهی الارب). و در تقسیمات
جغرافیایی امروز جزو چهار محال خاک
بختیاری است و هنوز قریه ای آبادان است و
عمان سامانی و دهقان سامانی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان هلیلان
بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. واقع در ۳۱
هزارگزی جنوب خاوری هرسم و ۱۳
هزارگزی شاه بداغ. هوای آن معتدل و دارای
۳۶۵ تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار
تأمین میشود. محصول آن غلات، ...
بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. واقع در ۳۱
هزارگزی جنوب خاوری هرسم و ۱۳
هزارگزی شاه بداغ. هوای آن معتدل و دارای
۳۶۵ تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار
تأمین میشود. محصول آن غلات، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) قصبه ای است از دهستان لار
بخش حومهٔ شهرستان شهرکرد. واقع در ۱۲
هزارگزی شمال شهرکرد متصل به راه فرعی
نجف آباد به شهرکرد. هوای آن معتدل و دارای
۵۲۰۰ تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و
قنات تأمین میشود ...
بخش حومهٔ شهرستان شهرکرد. واقع در ۱۲
هزارگزی شمال شهرکرد متصل به راه فرعی
نجف آباد به شهرکرد. هوای آن معتدل و دارای
۵۲۰۰ تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و
قنات تأمین میشود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان
کشیت بخش شهداد شهرستان کرمان واقع در
۵۷هزارگزی جنوب خاوری شهداد سر راه
مالرو کشیت به شهداد دارای ۱۰تن سکنه
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
کشیت بخش شهداد شهرستان کرمان واقع در
۵۷هزارگزی جنوب خاوری شهداد سر راه
مالرو کشیت به شهداد دارای ۱۰تن سکنه
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) ابن لافخ بن منوشائیل بن
متوخائیل بن عیرازبن قابیل بن آدم و برادر
یافال برقال اول کسی بعلم طب شروع کرده.
(تاریخ گزیده ص ۸۶).
متوخائیل بن عیرازبن قابیل بن آدم و برادر
یافال برقال اول کسی بعلم طب شروع کرده.
(تاریخ گزیده ص ۸۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) 1 - اسباب ، لوازم . 2 - وسایل زندگی ، باروبنه . 3 - متاع ، کالا.
4 - آراستگی ، نظم . 5 - رواج و رونق . 6 - آرام ، قرار. 7 - مکان ، محل . 8 -
تدارک .
4 - آراستگی ، نظم . 5 - رواج و رونق . 6 - آرام ، قرار. 7 - مکان ، محل . 8 -
تدارک .