ساغر
The entry is a dictionary list for the word ساغر
ساغر Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِ) پیاله. (شرفنامهٔ منیری).
(رشیدی). آوند شراب که آن را ساتگی و
ساتگین و ساتگینی نیز گویند. (شرفنامهٔ
منیری). پیالهٔ شراب. (جهانگیری) (برهان)
(غیاث بنقل از مدار و بهار عجم و برهان)
(انجمن آرا). صاخره. (دهار). گوش پستان و
گل از ...
(رشیدی). آوند شراب که آن را ساتگی و
ساتگین و ساتگینی نیز گویند. (شرفنامهٔ
منیری). پیالهٔ شراب. (جهانگیری) (برهان)
(غیاث بنقل از مدار و بهار عجم و برهان)
(انجمن آرا). صاخره. (دهار). گوش پستان و
گل از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِ) کفل حیوانات. (در زبان
شعری) و به این معنی ترکی است. (فرهنگ
نظام). ظاهراً به این معنی ساغری است.
رجوع به ساغر شود.
شعری) و به این معنی ترکی است. (فرهنگ
نظام). ظاهراً به این معنی ساغری است.
رجوع به ساغر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) قصبه ای است از ملک دکن.
(برهان) (جهانگیری). قصبه ای است از دکن
قریب بیدر که شیلهٔ ساغری که پارچه ای است
معروف بدان منسوب است. (رشیدی) (انجمن
آرا) (آنندراج). به کاف فارسی نیز صحیح
است ...
(برهان) (جهانگیری). قصبه ای است از دکن
قریب بیدر که شیلهٔ ساغری که پارچه ای است
معروف بدان منسوب است. (رشیدی) (انجمن
آرا) (آنندراج). به کاف فارسی نیز صحیح
است ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) موضعی است و ساغری
شاعر منسوب بدانجاست. (ترجمهٔ مجالس
النفائس ص ۳۲ و ۲۰۵). نام دهی است در
حوالی سمرقند. رجوع به حبیب السیر چ
خیام ج ۴ ص ۲۶۰ و ساغرج در این لغت نامه ...
شاعر منسوب بدانجاست. (ترجمهٔ مجالس
النفائس ص ۳۲ و ۲۰۵). نام دهی است در
حوالی سمرقند. رجوع به حبیب السیر چ
خیام ج ۴ ص ۲۶۰ و ساغرج در این لغت نامه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) تخلص شیخ محمد شیرازی
از شاعران قرن سیزدهم است. رجوع به ساغر
شیرازی شود.
از شاعران قرن سیزدهم است. رجوع به ساغر
شیرازی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) تخلص (میرزا) عبدالرحیم
از شاعران نیمهٔ اول قرن سیزدهم است. وی
پسر میرزا سعید، کلانتر سراب و گرمرود و از
میرزایان مشهور و منشیان چیزفهم
آذربایجان بوده و تحصیل کمالات از عربیه و
ادبیه در ...
از شاعران نیمهٔ اول قرن سیزدهم است. وی
پسر میرزا سعید، کلانتر سراب و گرمرود و از
میرزایان مشهور و منشیان چیزفهم
آذربایجان بوده و تحصیل کمالات از عربیه و
ادبیه در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) تخلص محمد ابراهیم
سه دهی اصفهانی از شعرای متأخر و از
مداحان منوچهرخان معتمدالدوله حکمران
اصفهان است. رجوع به تذکرهٔ مدائح معتمدیه
تألیف محمدعلی بهار اصفهانی نسخهٔ
کتابخانهٔ مجلس ص ۲۳۴ و نسخه کتابخانهٔ
دانشکدهٔ ادبیات شود.
سه دهی اصفهانی از شعرای متأخر و از
مداحان منوچهرخان معتمدالدوله حکمران
اصفهان است. رجوع به تذکرهٔ مدائح معتمدیه
تألیف محمدعلی بهار اصفهانی نسخهٔ
کتابخانهٔ مجلس ص ۲۳۴ و نسخه کتابخانهٔ
دانشکدهٔ ادبیات شود.