زندان
The entry is a dictionary list for the word زندان
زندان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
hapis
Farsça - Türkçe sözlük
hapishane, cezaevi, zindan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِ) بندیخانه. (آنندراج)
(شرفنامهٔ منیری). محبس. بندیخانه. قیدخانه.
حبس. سجن. (ناظم الاطباء). جایی که
متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند.
بندیخانه. محبس. قیدخانه. (فرهنگ فارسی
معین). این کلمه در فرهنگستان ایران بجای
محبس پذیرفته شده است. رجوع به ...
(شرفنامهٔ منیری). محبس. بندیخانه. قیدخانه.
حبس. سجن. (ناظم الاطباء). جایی که
متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند.
بندیخانه. محبس. قیدخانه. (فرهنگ فارسی
معین). این کلمه در فرهنگستان ایران بجای
محبس پذیرفته شده است. رجوع به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (ع اِ) تثنیهٔ زند. (منتهی الارب)
(ناظم الاطباء). رجوع به زند شود.
(ناظم الاطباء). رجوع به زند شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) دهی از بخش کن شهرستان
تهران است که ۲۱۰ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
تهران است که ۲۱۰ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زِ ] (اِخ) دهی از دهستان حسن آباد
است که در بخش حومهٔ شهرستان سنندج
واقع است و ۲۱۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۵).
است که در بخش حومهٔ شهرستان سنندج
واقع است و ۲۱۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۵).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (اِخ) ناحیه ای به مصیصة.
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (منتهی
الارب). رجوع به معجم البلدان شود. || نام
دهی به مالین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
(منتهی الارب) (از معجم البلدان). || نام ...
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (منتهی
الارب). رجوع به معجم البلدان شود. || نام
دهی به مالین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
(منتهی الارب) (از معجم البلدان). || نام ...