روشنا
The entry is a dictionary list for the word روشنا
روشنا Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ شَ ] (اِ مرکب) نور. روشنایی.
(اشتنگاس). نور و فروغ و شعاع. (ناظم
الاطباء). روشنایی. فروغ. (فرهنگ فارسی
معین): خداوند این علت، روشنا و آفتاب
کمتر تواند دید. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی). باشد
که مردم پیوسته اندر روشنا و ...
(اشتنگاس). نور و فروغ و شعاع. (ناظم
الاطباء). روشنایی. فروغ. (فرهنگ فارسی
معین): خداوند این علت، روشنا و آفتاب
کمتر تواند دید. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی). باشد
که مردم پیوسته اندر روشنا و ...