ذوی
The entry is a dictionary list for the word ذوی
ذوی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ذَ ] (ع اِ) جِ ذو در حال اضافه: مررت
برجال ذوی مال؛ گذشتم بمردانی خداوندان
مال. ذوی الارحام. خداوندان قرابت نسب.
ذوی الحقوق. صاحبان حق. ذوی العقول.
خردمندان. صاحب خردان.
برجال ذوی مال؛ گذشتم بمردانی خداوندان
مال. ذوی الارحام. خداوندان قرابت نسب.
ذوی الحقوق. صاحبان حق. ذوی العقول.
خردمندان. صاحب خردان.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ذُ ی ی ] (ع مص) ضعیف و پژمرده
شدن. پژمردن. (تاج المصادربیهقی).
پژمریدن، چنانکه تره. پلاسیدن. پژمرده
شدن. (زوزنی).
شدن. پژمردن. (تاج المصادربیهقی).
پژمریدن، چنانکه تره. پلاسیدن. پژمرده
شدن. (زوزنی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ذِ وا ] (ع اِ) گوسفندان ریزه.
|| پوست های حب انگور. (عن ابن
الاعرابی). و در تاج العروس آمده است:
الذوی کالی، النعاج الصغار و نص ابن
الاعرابی الضعاف و لکنه مضبوط بفتح الذال
ضبط ...
|| پوست های حب انگور. (عن ابن
الاعرابی). و در تاج العروس آمده است:
الذوی کالی، النعاج الصغار و نص ابن
الاعرابی الضعاف و لکنه مضبوط بفتح الذال
ضبط ...