دست
The entry is a dictionary list for the word دست
دست Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
el
Farsça - Türkçe sözlük
el
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
الوسيط
(الدَّسْتُ): اللِّباس. و- صدر المجلس. ودَسْتُ الوزارة: منصبها. و- اللُّعْبةُ. ويقال: فلانٌ حَسَنُ الدّسْتِ: شِطْرَنْجِيّ ماهر. و- الغلبة في الشِّطرنج ونحوِه. ودست القمار (كان في اصَطلاح الجاهلية): إذا خابَ قِدْحُ أحدهم ولم ينل ما رامه قيل: تَمَّ عليه الدّست. و- (في الهندسة): إناءٌ أْسطوانيٌّ مبطَّنٌ بمادّة حرارية تُوضع فيه الخامات اللازمة لِصَهْرِ الحديد كالزَّهْر. (مج).
(الدَّسْتَةُ): حُزمةٌ ونحوُها تَجمَعُ اثني عشر فردًا من كل نوع. (د).
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
دَسْت [مفرد]:
1- مِرجل كبير من نحاس.
2- إناءٌ أُسْطوانِيٌّ مُبَطَّنٌ بمادّة حراريّة توضَع فيه الخامات اللاَّزمة لصَهْر الحديد كالزَّهر.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) از اعضای بدن. دو قسمت
جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه
به پائین فروآویخته است و از چند قسمت
مرکب است: بازو و ساعد و کف دست و
انگشتان. به ...
جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه
به پائین فروآویخته است و از چند قسمت
مرکب است: بازو و ساعد و کف دست و
انگشتان. به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (معرب، اِ) لغت فارسی داخل در
زبان عرب است. رجوع به دست در معانی
مختلف شود. معرب است. (منتهی الارب ).
جامه. (منتهی الارب ). لباس. (اقرب الموارد).
|| کاغد. (منتهی الارب ). ورق.
(اقرب الموارد).
زبان عرب است. رجوع به دست در معانی
مختلف شود. معرب است. (منتهی الارب ).
جامه. (منتهی الارب ). لباس. (اقرب الموارد).
|| کاغد. (منتهی الارب ). ورق.
(اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (معرب، اِ) معرب دشت فارسی.
دشت. (دهار) (منتهی الارب ). صحراء..
ابوعبید در غریب المصنف آورده است که
عرب شین را به سین تعریب کند چنانکه در
نیشابور نیسابور، و در دشت، دست گوید.
(المزهر سیوطی).
دشت. (دهار) (منتهی الارب ). صحراء..
ابوعبید در غریب المصنف آورده است که
عرب شین را به سین تعریب کند چنانکه در
نیشابور نیسابور، و در دشت، دست گوید.
(المزهر سیوطی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - عضوی از بدن انسان از شانه تا سر انگشتان . 2 - مسند. 3 -
قاعده ، روش . 4 - واحدی برای شمارش اقلامی مانند: لباس ، فنجان . 5 - نوبت ، دفعه
. 6 - توانایی ، قدرت . 7 - دسته ، جناح ، لشکر. ؛ ~ به بغل تعظیم کردن ، کرنش
نمودن . ؛ ~ُ پا چلفتی کنایه از: بی عرضه ، نالایق ، بی دست و پا. ؛ ~ از پا درازتر
کنایه از: بی نصیب ، ناموفق ، ناکام . ؛~ از پا خطا نکردن کنایه از: هیچ کار
ناشایستی نکردن . ؛ ~ به سیاه و سفید نزدن کنایه از: هیچ کاری نکردن . ؛~ داشتن
دخالت داشتن . ؛~. ~ کردن طول دادن ، بی مورد کش دادن . ؛~ کج دزد. ؛~ زدن الف - با
دست لمس کردن . ب - اقدام کردن .
قاعده ، روش . 4 - واحدی برای شمارش اقلامی مانند: لباس ، فنجان . 5 - نوبت ، دفعه
. 6 - توانایی ، قدرت . 7 - دسته ، جناح ، لشکر. ؛ ~ به بغل تعظیم کردن ، کرنش
نمودن . ؛ ~ُ پا چلفتی کنایه از: بی عرضه ، نالایق ، بی دست و پا. ؛ ~ از پا درازتر
کنایه از: بی نصیب ، ناموفق ، ناکام . ؛~ از پا خطا نکردن کنایه از: هیچ کار
ناشایستی نکردن . ؛ ~ به سیاه و سفید نزدن کنایه از: هیچ کاری نکردن . ؛~ داشتن
دخالت داشتن . ؛~. ~ کردن طول دادن ، بی مورد کش دادن . ؛~ کج دزد. ؛~ زدن الف - با
دست لمس کردن . ب - اقدام کردن .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
افشاندن ( ~. اَ دَ) (مص ل .) 1 - رقص و پایکوبی کردن .2 - صرفنظر کردن ، دست
برداشتن .
برداشتن .
Farsça - Azeri sözlük Metni çevir
alvan(izah: əl.
alvan dola, qol yoxsul (əl dolar, qol yoxsul qalar) (qarın doyar, göz yoxsul).)
alvan dola, qol yoxsul (əl dolar, qol yoxsul qalar) (qarın doyar, göz yoxsul).)
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
دَسْت: صَدْرُ البَيْت، صَدَارَة
place of honor, seat of honor; position of prestige; front
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
دَسْتٌ
мн. دُسُوتٌ
1) котёл
2) правительственный пост; кормило власти; وزارة الداخليّة دست пост министра внутренних дел; تربّع فى دست السلطة или تربّع على دست الحكم стать у власти
3) кресло
4) гарнитур
5) шахм. партия; ال دست لى я выиграл; ال دست علىّ я проиграл