درویش
The entry is a dictionary list for the word درویش
درویش Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (ص، اِ) خواهنده از درها.
(غیاث). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخهٔ
خطی). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش
گاه پرسه زدن شعر خواند. فقیران که گدائی
کنند و درآن گاه به آواز خوش شعر خوانند و
تبرزین ...
(غیاث). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخهٔ
خطی). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش
گاه پرسه زدن شعر خواند. فقیران که گدائی
کنند و درآن گاه به آواز خوش شعر خوانند و
تبرزین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) شاخه ای از تیرهٔ
عبدالوند هیهاوند از طایفهٔ چهار لنگ
بختیاری. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص
۷۶).
عبدالوند هیهاوند از طایفهٔ چهار لنگ
بختیاری. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص
۷۶).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) تیره ای از طایفهٔ بابا
احمدی هفت لنگ. (از جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۷۳).
احمدی هفت لنگ. (از جغرافیای سیاسی
کیهان ص ۷۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) نام مملکت مهدی در
سودان مصر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
سودان مصر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) ابن محمدبن احمد
طالوی، مکنی به ابوالمعالی. ادیب قرن دهم
هجری است. رجوع به طالوی در ردیف خود
شود.
طالوی، مکنی به ابوالمعالی. ادیب قرن دهم
هجری است. رجوع به طالوی در ردیف خود
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) احمد قابض. از وزرا و
رجال دولت تیموریان در هرات. وی ابتدا
جزو اراذل عمال بود و به صاحب جمعی و
قابضی قیام می نمود سپس ترقی کرد و امیر
تومان دارالسلطنهٔ هرات شد. در سال ۹۱۱
هـ . ق. ...
رجال دولت تیموریان در هرات. وی ابتدا
جزو اراذل عمال بود و به صاحب جمعی و
قابضی قیام می نمود سپس ترقی کرد و امیر
تومان دارالسلطنهٔ هرات شد. در سال ۹۱۱
هـ . ق. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب توکل بن اسماعیل
توکلی، مشهور به ابن بزاز. از نویسندگان
دورهٔ صفویه و از مریدان شیخ صفی الدین
اردبیلی بود و در حدود سال ۷۶۰ هـ . ق.
شهرتی بسیار داشت. کتابی بنام صفوةالصفا
دارد که ...
توکلی، مشهور به ابن بزاز. از نویسندگان
دورهٔ صفویه و از مریدان شیخ صفی الدین
اردبیلی بود و در حدود سال ۷۶۰ هـ . ق.
شهرتی بسیار داشت. کتابی بنام صفوةالصفا
دارد که ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب رکن الدین حاکم
سبزوار بود که به سال ۷۷۸ هـ . ق. به فارس
رفت و از شاه شجاع کمک خواست. رجوع
به رکن الدین (درویش...) در ردیف خود و
حبیب السیر چ طهران ج ...
سبزوار بود که به سال ۷۷۸ هـ . ق. به فارس
رفت و از شاه شجاع کمک خواست. رجوع
به رکن الدین (درویش...) در ردیف خود و
حبیب السیر چ طهران ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب و شهرت
عبدالمجید طالقانی خطاط مشهور است. وی
در خط شکسته مانند میرعماد در نستعلیق
استاد بوده است و این خط را به پایه ای
رسانید که تاکنون کسی بدان نتوانسته است
برسد. هدایت ...
عبدالمجید طالقانی خطاط مشهور است. وی
در خط شکسته مانند میرعماد در نستعلیق
استاد بوده است و این خط را به پایه ای
رسانید که تاکنون کسی بدان نتوانسته است
برسد. هدایت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب علی درویش
مشهور به سگ بچه. رجوع به علی درویش
در ردیف خود شود.
مشهور به سگ بچه. رجوع به علی درویش
در ردیف خود شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب علی بن ابراهیم از
اهالی حلب. رجوع به علی درویش در ردیف
خود شود.
اهالی حلب. رجوع به علی درویش در ردیف
خود شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب علی بن امیر بایزید
جلایر. رجوع به علی درویش در ردیف خود
شود.
جلایر. رجوع به علی درویش در ردیف خود
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) لقب علی بن حسن بن
ابراهیم انکوری مصری. رجوع به علی
درویش در ردیف خود شود.
ابراهیم انکوری مصری. رجوع به علی
درویش در ردیف خود شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَرْ ] (اِخ) (غلامحسین...) معروف
به درویش خان (۱۲۵۱ -۱۳۰۵ هـ . ق.).
آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد
تهران، پدرش بشیر طالقانی کارمند ادارهٔ
پست و با موسیقی آشنا بود و پسر را در
حدود ۱۰ یا ...
به درویش خان (۱۲۵۱ -۱۳۰۵ هـ . ق.).
آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد
تهران، پدرش بشیر طالقانی کارمند ادارهٔ
پست و با موسیقی آشنا بود و پسر را در
حدود ۱۰ یا ...