دانه
The entry is a dictionary list for the word دانه
دانه Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
tohum
Farsça - Türkçe sözlük
tane; tohum
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) در لغت آذری مقابل مایه
بمعنی شتر نر و گاو جوان نر است و این کلمه
از دَئنو و دنوتک پهلوی است. بترکی
(متأثر از آذری) گویند: اوغلان! دانه نی ...
بمعنی شتر نر و گاو جوان نر است و این کلمه
از دَئنو و دنوتک پهلوی است. بترکی
(متأثر از آذری) گویند: اوغلان! دانه نی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ / نِ ] (اِ) هر یک از برآمدگی های
خرد در بدن هنگام ابتلای ببرخی از بیماریها
چون آبله و آبله مرغان و جز آن. برآمدگیهای
ریزه و خرد که گاه ابتلای به آبله مرغان و
سرخک ...
خرد در بدن هنگام ابتلای ببرخی از بیماریها
چون آبله و آبله مرغان و جز آن. برآمدگیهای
ریزه و خرد که گاه ابتلای به آبله مرغان و
سرخک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور.
واقع در ۸هزارگزی باختر قدمگاه. جلگه
است و معتدل و دارای ۱۸۰ سکنه. آب آن از
قنات است و محصول آنجا غلات و شغل
مردمش زراعت ...
زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور.
واقع در ۸هزارگزی باختر قدمگاه. جلگه
است و معتدل و دارای ۱۸۰ سکنه. آب آن از
قنات است و محصول آنجا غلات و شغل
مردمش زراعت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) دان . نام یکی از پسران
یعقوب :
ز بلهان دو فرزند مردانه بود
هنرمند نفتالی و دانه بود.
شمسی (یوسف و زلیخا).
رجوع به دان شود.
یعقوب :
ز بلهان دو فرزند مردانه بود
هنرمند نفتالی و دانه بود.
شمسی (یوسف و زلیخا).
رجوع به دان شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) نام خاندانی باستانی.
گرشاسب در ضمن فتوحات خود پسری از
این خاندان را کشته است. (مزدیسنا و تأثیر
آن در ادب فارسی چ ۱ ص ۴۲۰).
گرشاسب در ضمن فتوحات خود پسری از
این خاندان را کشته است. (مزدیسنا و تأثیر
آن در ادب فارسی چ ۱ ص ۴۲۰).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) نام دیهی ظاهراً به
خوارزم. (تاریخ جهانگشای جوینی ج ۲
ص ۷۳).
خوارزم. (تاریخ جهانگشای جوینی ج ۲
ص ۷۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ نَ ] (اِخ) نام دیهی در
هفده فرسنگی نیشابور، میان نشابور به ترشیز.
(نزهةالقلوب چ اروپا مقالهٔ سوم ص ۱۷۸).
هفده فرسنگی نیشابور، میان نشابور به ترشیز.
(نزهةالقلوب چ اروپا مقالهٔ سوم ص ۱۷۸).
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
część; działo; egzemplarz; jagoda; kawałek; kukurydza; łatać; moneta; nasienie; odrobina; pigułka; płat; proszek; sztuka; włókno; zboże; ziarno