خونریز
The entry is a dictionary list for the word خونریز
خونریز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرکب) ریزندهٔ خون.
(آنندراج). سفاک. قتال. آدم کش. (ناظم
الاطباء). سفاح. (یادداشت مؤلف):
شهنشاه خودکام خونریز مرد
از آن آگهی گشت رخسار زرد.فردوسی.
بریده سرگرد ارجاسب را
جهاندار و خونریز لهراسب را.فردوسی.
یکی مرد خونریز و بی کار و دزد
بخواهی ز من ...
(آنندراج). سفاک. قتال. آدم کش. (ناظم
الاطباء). سفاح. (یادداشت مؤلف):
شهنشاه خودکام خونریز مرد
از آن آگهی گشت رخسار زرد.فردوسی.
بریده سرگرد ارجاسب را
جهاندار و خونریز لهراسب را.فردوسی.
یکی مرد خونریز و بی کار و دزد
بخواهی ز من ...