خدایی
The entry is a dictionary list for the word خدایی
خدایی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ ] (ص نسبی) رجوع به خدائی
شود:
ایزد همه آفاق بدو داد و بحق داد
ناحق نبود آنچه بود کار
خدایی.منوچهری.
- خدایی فروشان؛ ریاکاران. (از ناظم
الاطباء).
شود:
ایزد همه آفاق بدو داد و بحق داد
ناحق نبود آنچه بود کار
خدایی.منوچهری.
- خدایی فروشان؛ ریاکاران. (از ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ ] (اِخ) از شعرای قرن دهم
هجری عثمانی است که در اسلامبول زاده شد
و از منشیان ینگچری بود. «در تحفهٔ شاهدی»
و «گلشن توحید» آمده که وی پدر مغله لی
شاهدی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی
ج ...
هجری عثمانی است که در اسلامبول زاده شد
و از منشیان ینگچری بود. «در تحفهٔ شاهدی»
و «گلشن توحید» آمده که وی پدر مغله لی
شاهدی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی
ج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ ] (اِخ) مصطفی اوقجی زاده
متوفی بسال ۹۸۷ هـ . ق. در مکه. از شاعران
زمان و صاحب دیوانی بوده است. همدانی در
تاریخ خود آورده: مکه را دید خدایی جان
داد. در زبده، بیست وچهار بیت از ...
متوفی بسال ۹۸۷ هـ . ق. در مکه. از شاعران
زمان و صاحب دیوانی بوده است. همدانی در
تاریخ خود آورده: مکه را دید خدایی جان
داد. در زبده، بیست وچهار بیت از ...