حوالی
The entry is a dictionary list for the word حوالی
حوالی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ لا ] (ع اِ) پیرامون. (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). گرداگرد. ولی در
فارسی بکسر لام متداول و معمول است. (بهار
عجم) (نشریهٔ دانشکدهٔ ادبیات تبریز سال یکم
شمارهٔ ۳).
الارب) (از اقرب الموارد). گرداگرد. ولی در
فارسی بکسر لام متداول و معمول است. (بهار
عجم) (نشریهٔ دانشکدهٔ ادبیات تبریز سال یکم
شمارهٔ ۳).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (از ع، اِ) پیرامون. گرداگرد.
دامنه. اطراف. جوانب. نواحی. نزدیکی. (ناظم
الاطباء). گرداگرد چیزی. بدان که لام این لفظ
را کسره دادن و در آخر یای معروف خواندن
بتصرف فارسیان است. زیرا که در حقیقت
حوالی بفتح لام و ...
دامنه. اطراف. جوانب. نواحی. نزدیکی. (ناظم
الاطباء). گرداگرد چیزی. بدان که لام این لفظ
را کسره دادن و در آخر یای معروف خواندن
بتصرف فارسیان است. زیرا که در حقیقت
حوالی بفتح لام و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ لی ی ] (ع اِ) جِ حَولیّ. (از اقرب
الموارد) (ناظم الاطباء). به معنی اسب و
گوسفند یک ساله. (مهذب الاسماء). رجوع به
حولی شود. || (ص) رجل حوالی؛ مرد
سخت حیله گر. (ناظم ...
الموارد) (ناظم الاطباء). به معنی اسب و
گوسفند یک ساله. (مهذب الاسماء). رجوع به
حولی شود. || (ص) رجل حوالی؛ مرد
سخت حیله گر. (ناظم ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ لی ی ] (ع ص) رجل حوالی؛
مرد سخت حیله گر. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). رجوع به مادهٔ قبل شود.
مرد سخت حیله گر. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). رجوع به مادهٔ قبل شود.