حضار
The entry is a dictionary list for the word حضار
حضار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
katılımcılar
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع ص، اِ) شتران سفید. مقابل
شوم. واحد ندارد. شتران نیکو.
- ناقهٔ حضار؛ شتران مادهٔ قوی نیک رو.
|| خلوق بر روی دختر و آن نوعی از
خوشبوی است. (آنندراج).
شوم. واحد ندارد. شتران نیکو.
- ناقهٔ حضار؛ شتران مادهٔ قوی نیک رو.
|| خلوق بر روی دختر و آن نوعی از
خوشبوی است. (آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ ضْ ضا ] (ع ص، اِ) جِ حاضر.
حاضران. حاضرین : یکی از حضار بعد از
سماع تمامی این غزل را از قوال طلب کرد.
(مقدمهٔ کلیات سعدی).
حاضران. حاضرین : یکی از حضار بعد از
سماع تمامی این غزل را از قوال طلب کرد.
(مقدمهٔ کلیات سعدی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ / حِ ] (ع ص، اِ) شتران سپید نیکو
یا شتران سرخ. واحد و جمع در آن یکسان
است. (منتهی الارب) (آنندراج). اشتر
نیک رو. (مهذب الاسماء).
یا شتران سرخ. واحد و جمع در آن یکسان
است. (منتهی الارب) (آنندراج). اشتر
نیک رو. (مهذب الاسماء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ستاره ای است که پیش از
سهیل طلوع کند. نام ستاره ای است در جانب
جنوب. (مهذب الاسماء). ستاره ای است
روشن در جانب جنوب. یکی از دو ستاره
است که پیش از سهیل برآید و ...
سهیل طلوع کند. نام ستاره ای است در جانب
جنوب. (مهذب الاسماء). ستاره ای است
روشن در جانب جنوب. یکی از دو ستاره
است که پیش از سهیل برآید و ...