حریق
The entry is a dictionary list for the word حریق
حریق Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (ع اِ) آتش سوز.
(ربنجنی).آتشْ سوزان. (دهار) (ترجمان
عادل بن علی):
یار بادت توفیق روزبهی با تو رفیق
دوستت باد حریق دشمنت غیشه و نال.
رودکی.
|| سوزش.
(ربنجنی).آتشْ سوزان. (دهار) (ترجمان
عادل بن علی):
یار بادت توفیق روزبهی با تو رفیق
دوستت باد حریق دشمنت غیشه و نال.
رودکی.
|| سوزش.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ رَ ] (ع اِ) گزنه. انجره. قریس.
قریص. بنات النار.
- حریق املس. رجوع به این کلمه شود.
قریص. بنات النار.
- حریق املس. رجوع به این کلمه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ رَ ] (اِخ) ابن نعمان بن منذر. برادر
حُرَقَة است. (منتهی الارب).
حُرَقَة است. (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) رودیست که به بحر خزر
ریزد و محل صید ماهی است. (جغرافیای
اقتصادی کیهان ص ۲۳). رجوع به حریف رود
شود.
ریزد و محل صید ماهی است. (جغرافیای
اقتصادی کیهان ص ۲۳). رجوع به حریف رود
شود.