جمیل
The entry is a dictionary list for the word جمیل
جمیل Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (ع اِ) پیه گداخته. ج، جملاء.
(منتهی الارب). || صلی الله علیه و آله و سلم خوب صورت
نیکوسیرت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
زیبا. نیکوروی.
(منتهی الارب). || صلی الله علیه و آله و سلم خوب صورت
نیکوسیرت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
زیبا. نیکوروی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جُ مَ ] (ع اِ) نام پرنده ایست. (اقرب
الموارد). بلبل. (منتهی الارب). ج، جِمْلان.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد).
الموارد). بلبل. (منتهی الارب). ج، جِمْلان.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (ع اِ) ابوجمیل، کنیهٔ تره و
سبزی است. (منتهی الارب). کنایه از سبزی
است زیرا که موجب زینت و آرایش خوراک
و سفره است. (از اقرب الموارد).
سبزی است. (منتهی الارب). کنایه از سبزی
است زیرا که موجب زینت و آرایش خوراک
و سفره است. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (اِخ) لقب اردشیربن اردشیر.
(حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۳۱). رجوع به
اردشیر شود.
(حبیب السیر چ خیام ج ۱ ص ۲۳۱). رجوع به
اردشیر شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ ] (اِخ) ابن عبداللََّه بن معمر. از
مشاهیر شاعران عرب است که بسال ۸۳
هـ . ق. درگذشت. (حبیب السیر چ خیام ج ۲
ص ۱۵۸).
مشاهیر شاعران عرب است که بسال ۸۳
هـ . ق. درگذشت. (حبیب السیر چ خیام ج ۲
ص ۱۵۸).