جام
The entry is a dictionary list for the word جام
جام Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
bardak; kadeh; kâse; kupa; maşrapa; tas
Arapça - Türkçe sözlük
جَام
1. kadeh
Anlamı: küçük bardak
2. kâse
Anlamı: cam vb.den yapılımış derince çanak
3. maşrapa
Anlamı: ağzı açık, kulplu, küçük kap
4. tas
Anlamı: içine sulu şeyler konulan kap
5. kupa
Anlamı: ayaklı kap veya bardak
6. bardak
Anlamı: su vb. şeyleri içmek için kullanılan genellikle camdan yapılan kap
Farsça - Türkçe sözlük
kupa
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
جام [مفرد]: ج جامات وأجوام وجُوم: إناء للشّراب والطَّعام (مؤنثة) وغالبًا ما يكون من فِضَّة أو نحوها| صبَّ عليه جامَه/ صبَّ عليه جامَ غضبه: غضب عليه غضبًا شديدًا واستفزّه، أو انتقم منه.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جام م ] (ع ص) نعت فاعلی از جمّ:
فرس جام؛ اسب گشنی نکرده. || اسب
سواری کرده نشده و تازه نفس. (از منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). || زیاده و تمام
نشدنی ...
فرس جام؛ اسب گشنی نکرده. || اسب
سواری کرده نشده و تازه نفس. (از منتهی
الارب) (ناظم الاطباء). || زیاده و تمام
نشدنی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) پیالهٔ آبخوری. (برهان). پیاله از سیم
و آبگینه و جز آن. (منتهی الارب). پیالهٔ
شرابخوری. کاسه ای که ته آن دوره نداشته
باشد. (ناظم الاطباء). ظرفی است که از برای
نوشیدن از آن ترتیب یافته و مردمان قدیم
شاخ ...
و آبگینه و جز آن. (منتهی الارب). پیالهٔ
شرابخوری. کاسه ای که ته آن دوره نداشته
باشد. (ناظم الاطباء). ظرفی است که از برای
نوشیدن از آن ترتیب یافته و مردمان قدیم
شاخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) به اصطلاح کاسه گران هفت تا را
گویند از عالم تقوز که در ترکی نه تاست و در
هندی کوری بیست تا:
برسم کاسه گرم باده میدهد ساقی
که پیش همت او چند کاسه یک جام است.
اثیر (از آنندراج).
گویند از عالم تقوز که در ترکی نه تاست و در
هندی کوری بیست تا:
برسم کاسه گرم باده میدهد ساقی
که پیش همت او چند کاسه یک جام است.
اثیر (از آنندراج).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) نام مقامی. (شرفنامهٔ منیری). نزد
صوفیه احوال را گویند. (کشاف اصطلاحات
الفنون).
صوفیه احوال را گویند. (کشاف اصطلاحات
الفنون).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) دهی است از دهستان علا بخش
مرکزی شهرستان سمنان واقع در ۵۱
هزارگزی شمال خاوری سمنان و ۶ هزارگزی
جنوب شوسهٔ سمنان به دامغان. محلی است
کوهستانی و معتدل و ۷۰۰ تن سکنه دارد.
آب آن از چاه و قنات ...
مرکزی شهرستان سمنان واقع در ۵۱
هزارگزی شمال خاوری سمنان و ۶ هزارگزی
جنوب شوسهٔ سمنان به دامغان. محلی است
کوهستانی و معتدل و ۷۰۰ تن سکنه دارد.
آب آن از چاه و قنات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) تربت جام... نام یکی از بخشهای
هفت گانهٔ شهرستان مشهد که محدود است از
طرف خاور به رودخانهٔ هریرود که مرز ایران
و افغانستان راتشکیل میدهد و از باختر به
بخش طیبات و فریمان، از شمال به بخش
جنت ...
هفت گانهٔ شهرستان مشهد که محدود است از
طرف خاور به رودخانهٔ هریرود که مرز ایران
و افغانستان راتشکیل میدهد و از باختر به
بخش طیبات و فریمان، از شمال به بخش
جنت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) معرفة، نام ولایتی است از اعمال
نیشابور. (منتهی الارب). شهر کوچک و مرکز
بخش تربت جام از شهرستان مشهد است که
در ۱۴۴ هزارگزی مشهد و ۶۶ هزارگزی مرز
ایران و افغانستان سر راه شوسهٔ عمومی مشهد
و هرات واقع است. ...
نیشابور. (منتهی الارب). شهر کوچک و مرکز
بخش تربت جام از شهرستان مشهد است که
در ۱۴۴ هزارگزی مشهد و ۶۶ هزارگزی مرز
ایران و افغانستان سر راه شوسهٔ عمومی مشهد
و هرات واقع است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام پسر نوح علیه السلام که بعد
طوفان زنده بود. (شرفنامهٔ منیری). ظاهراً
مصحف حام است. رجوع به حام شود.
طوفان زنده بود. (شرفنامهٔ منیری). ظاهراً
مصحف حام است. رجوع به حام شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ په . ] (اِ.) 1 - پیاله ، ساغر. 2 - هر یک از صفحات بزرگ و برش نخوردة آیینه یا
شیشه . 3 - جایزه ای که در مسابقات ورزشی به برندگان داده می شود. ؛~ جهانی مجموعه
مسابقاتی که معمولاً در یک رشتة ورزشی میان تیم های برگزیده از قاره های مختلف
برگزار می شود. ؛~ حذفی مجموعه مسابقاتی که معمولاً در یک رشتة ورزشی برگزار می شود
و در طی آن ت یم های بازنده از دور خارج می شوند. 4 - ظرفی برنجین که در آن آب
خورند.
شیشه . 3 - جایزه ای که در مسابقات ورزشی به برندگان داده می شود. ؛~ جهانی مجموعه
مسابقاتی که معمولاً در یک رشتة ورزشی میان تیم های برگزیده از قاره های مختلف
برگزار می شود. ؛~ حذفی مجموعه مسابقاتی که معمولاً در یک رشتة ورزشی برگزار می شود
و در طی آن ت یم های بازنده از دور خارج می شوند. 4 - ظرفی برنجین که در آن آب
خورند.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
جامٌَ
['ʒaːm]
n m
إناءٌ للشَّرابِ gobelet m, tasse f
◊
صَبَّ عَلَيْهِ جامَ غَضَبِهِ — Il a versé toute sa bile sur lui.
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
جَامٌ
мн. اتٌ
чаша. бокал; . . . صبّ جام غضبه ونقمته (حقده, كرهه) على образн. излить свой гнев (свою злобу, ненависть) на. . .
II
جَامٌ
см. алф.
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
czara; czarka; kielich; kieliszek; koperta; kula; miednica; misa; miska; pokrywa; powłoka; puchar; stadion; szkiełko; szklanka; szkło; szyba; toczyć; waza; wazon