پیاز
The entry is a dictionary list for the word پیاز
پیاز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
soğan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) سوخ. (حاشیهٔ فرهنگ اسدی
نخجوانی). بَصل. دوفص . بصلة. (منتهی
الارب). عنبرة القدر. (منتهی الارب). گیاهی
خوردنی که حصهٔ داخل زمینی آن مدور یا
شبیه به آن است بقدر تخم مرغ یا کوچکتر و
یا بزرگتر و با شاخی سبز ...
نخجوانی). بَصل. دوفص . بصلة. (منتهی
الارب). عنبرة القدر. (منتهی الارب). گیاهی
خوردنی که حصهٔ داخل زمینی آن مدور یا
شبیه به آن است بقدر تخم مرغ یا کوچکتر و
یا بزرگتر و با شاخی سبز ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا
گلی مایل به بنفش که غدة متورم آن خوراکی است ، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه
های نازک تو در توست . ؛ ~ کسی کونه کردن (کن .) پیشرفت کردن ، موفق شدن ، ثابت و
مستقر شدن .
گلی مایل به بنفش که غدة متورم آن خوراکی است ، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه
های نازک تو در توست . ؛ ~ کسی کونه کردن (کن .) پیشرفت کردن ، موفق شدن ، ثابت و
مستقر شدن .